نمیدونم چی بگم.ولی میدونم دیگه تمومه اخر مسیرم...
انگار همش داشتم خواب میدیدم
خیال پردازی میکردم؟اه شاید
ولی بخدا ک باهم خوب بود.نمیدونم صبح قرار چی بشه و چی بگ
ولی من نمیتونم دیگ سوالی تلخمو ت دلم دارم از ترس جوابای ک ممکنه بگ...این بار اگ خراب شه دیگ درست نمیشه.دیدین؟خدا دوسم نداشت ؟دیدین؟
وای برمن...خدایا چ بدی ازمن دیدی ک این اتیشی ک انداختیم توش خاموش نمیشه و هی زبانه میکشه
خدایا چیکار کنم از شر این قلب ک دادی راحت شم؟
چیکار کنم
خدا کسیو با عشقش امتحان نکن تو ب بزرگیت قسم من ک سوزندی بقیه نسوزون