صفر تا صد مسئولیت بچم با خودمه شدهرم ی دیقه هم باهاش وقت نمیگذرونه یا سرکاره یا باشگاه میادم خونه همش تو گوشی و تی ویه غذا میارم تا ی لحظه میرم آشپزخونه میبینم شوهرم چنان مشغوله بچه یا غذا ریخته رو زمین یا آب ریخته بخدا دیگه ذله شدم الانم پریودم کمر درد امونمو بریده اومده میگه چرا خونه جارو نزدی جارو هم زدم اومده ناهار میگه حوصله ندارم الکی ی دعوایی راه انداخت پسرمم گریه کرد متم اینقد عصبی شدم نخواستم سرو صدا کنم شوهرم رفت پسرم همچنان گریه کرد داد زد اونم انگار ن انگار منم زدمش بچم اومد بغلم کرد گرفت خوابید بخدا دیگه نمیدونم چیکار کنم خسته شدم میخام همین الان بخوابم دیگه بیدارنشم 😭😭
چ بی مسولیته شوهرت بگوبچه توام هستاجایزه نگرفتمش ک
چفد مثل زندگی سابقمه
الان جدا شدم حداقل میدونم همه با چی باخودمه
سخته خیلی
ولی حداقل حرص نمیخورم چرا من باید همه بار رو دوشم باشه اون کار کنه برا خودش اینده قشنگتر بسازه کل روزشم برا خودش باشه بچرخع بگرده
الانم رفت با همون خراااا..دورش
هر روز هزار بار آرزوی مرگ میکنم بعد میگم من بمیرم بچم چی میشه هر چند ک من خودمم عصبی میشم میزنمش یا داد میزنم طفلک میترسه اما مطمئنم کسی بیشتر از من دوسش نداره چیکار کنم چقد همه چی رو دوش من باشه تحملم تموم میشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
41 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
