مثلا روز عید قربان بود بعدماداشتیم میرفتیم خونشون باموتور بعدتومسیر یه ماشینه گف بایستیدبهمون یه بسته گوشت نذری داد خب من رفتم خونشون گفتم جریانو بهم میگه مامان خو گوشت میخواستی به خودم میگفتی😑😅
یامثلا من یه شب روغن لازمم بود میخواستم کالباس درست کنم ..شوهرمم خوابیده بود بعد فرداش بهم گف درس کردی یانه گفتم که نه روغن نداشتم گف خ به عمو حسین(شوهرخواهرش)میگفتی برات بیاره حالاچی ساعت ۱ شب...نه شوهرخواهرش گاهی اوقات تادیرموقعه اسنپ کارمیکنه خب من ازکجابدونم اونشب مثلا بیرونه الکی به مردم زحمت بدم😬