با سلام و درود خدمت دوستان. از امشب پست هایی با موضوع متن و شعر نو و کلاسیک به اشتراک گذاشته میشه، باشد که مقبول افتد. 😊
امیدها شبیه هم نیستند
دست یکی به آسمان چنگ می زند
دست یکی به انسان...
دست های انسان ها شبیه هم نیستند
یکی خاک را به باد می دهد
یکی عمر را ...
انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند
یکی زندگانی می کند
یکی تحمل...
انسان ها شبیه هم تحمل نمی کنند
یکی تاب می آورد
یکی می شکند!
انسان ها شبیه هم نمی شکنند
یکی از وسط دو نیم می شود،
دیگری تکه تکه ...
چقدر قشنگ
من که اهل شعرم نشنیده بودم برام جالب بود
یک روز،
بل‌که پنجاه سال دیگر
موهای نوه ات را نوازش می کنی
در ایوان پاییز
و به شعرهای شاعری می اندیشی
که در جوانی ات عاشق تو بود
شاعری که اگر زنده بود
هنوز هم می توانست
موهای سپیدت را
به نخستین برف زمستان تشبیه کند
و در چین دور چشمانت
حروف مقدس نقر شده
بر کتیبه های کهن را بیابد...
یک روز
بل‌که پنجاه سال دیگر
ترانه ی من را از رادیو خواهی شنید
در برنامه ی "مروری بر ترانه های کهن" شاید
و بار دیگر به یاد خواهی آورد
سطر هایی را
که به صله ی یک لبخند تو نوشته شدند.
تو مرا به یاد خواهی آورد بدون شک
و این شعر
در آن روز
تازه ترین شعرم
برای تو خواهد بود...
"یغما گلرویی"
از کتاب: باران برای تو می بارد
شعر فقط بهانه است...
من بلند بلند به تو فکر میکنم
