سلام
خیلی حالم بده خیلی
احساس میکنم له له شدم مثل تفاله میوه
ارزومه برگردم عقب و هرگز نزارم بیاد تو زندگیم
واقعا مگه من ادم نبودم کل منو زندگیمو ایندمو فدای خانوادش کرد
بعد رفت عقب فقط نگام کرد ک دارم از درد ب خودم میپیچم
انفولانزا گرفتم دو روز بیمارستان بودم حتی حالمم نپرسید
وقتی ام پیام دادگفت عسل بلاتکلیفی عذابم میده تمومش کنیم
بخدا دارم میمیرم
اینقد دارو خوردم و اشک ریختم حس میکنم مغزم وامیسته