سلام خانوما خسته نباشید من یه مدته با همسرم به مشکل خوردم توروخدا منو راهنمایی کنید البته بچه ها و دبیرستانیا نیان الکی جو بدن یه راهنمایی عاقلانه میخوام دیگه عقلم بخ جایی قد نمیده...من قبلا همسرم اهل هیچییی نبود حتی تو نامزدی چند بار باهم قلیون کشیدیم ک اونم من میگفتم بیار...و کلا هردومون مخالف شب بیرون رفتن مرد بودیم و همیشه میگفتم بدم میاد مرد مدام بره قهوه خونخ و اینا...الان بعد کلی سال یاد گرفته با همسایه هامون میرن پارکینگ هرشببببب قلیون میکشن ...اولش میگفتم نرو دیکه بسته میگفت زوذ برمیگردم من که هرشب نمیکشم فقط پاستور میکنیم و تخته نرد و اینا ولی بعدش دعوا کزدم وند بار روش باز شده میگه میکشم تازه نمیتونم نکشم تازشم قبل این یکی ذوماه کاهی با فلان دوستم میرفتیم قهوه خونه منم گفتم زشته و...
زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
یعنی چی که میری قهوه خونه ک دلیلش اینه که این قهوه خونه که میرفتیم فقط آدم حسابیا میان...الان کلا جبهه گرفته هرچییییییی میگم دعوا میشه بهم میگفت برو طلاق بگیر وقتی نمیخوای ...دیکه بعد آخرین دعوامون من گفتم دیگه کاریت ندارم برو هیییچ وقت نمیگم نرو حالاذمشکل اینجاس کخ
زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
اولا کلا من نمیتونم تحمل کنم قلیون بکشه فردا برا بچن کاااملا عادی بشه از لجش میگه آره بزرگ شد خودم براش سیگار میگیرم درحالی که متنفرههه اژ کسی ک خودش یا بچش سیگار بکشه ...و هربار میره بیرون ناخپداگاه بدنم گر میگیره قرمز میشم و بد اخلاق وقتی برمیگرده الکی خودمو میزنم به خواب وقتس برا رابطه میاد نمیذارم و دعوامون میشه
زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
آخه نمیشه که معتاد مسشه دیگه ترک دادنش سخت میشه براش
زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
بگو ازاین بهبعد منم میام توهم یا زن اون اقابرین بشینین پیششون تا ول کنن
اون میگه تو هم برو خونشو هرجا دلت میخواد مهمونی برو ...اونجا نمیتونم بچن به بو سیگارو قلیان و عطر و ادکلن ایتا آلرژی داره
زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
انگار بچته؟ اینقدر کنترلش نکن خودت اذیت میشی و اون هم دیوونه
والا بخدا خب هرشب میره نمیشه که مام تنهاییم با بچم من بچمو زود میخوابونم تنها باید بشینم ساعت۱۰ میره تا ۱۲ میکه نباید بخوابی تا بیام آقا به رابطش هم برسع خب حوصلم سر میره
زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه