اولش بهم تهمت زد که به سشوار من تو دست زدی ؟! تو این اتاق کسی جز تو حموم نمیره …
از اونروز ولم نمیکنه هی پشت سرم جمع میکنه آدمارو حرف میزنن میخندن
خودم میشنوم کسی بهم نمیگه …
بعدش من با یکی تو رابطه هستم خانوادم میدونن ( مادر و برادر بزرگترم ) بابامم نمیدونه چون من نمیخوام فعلا جدی بشه
ظاهرا تو خیابون پشتی خوابگاه من و اونو تو ماشین دیده بودن ادای ما رو درمیاوردن میخندیدن
بچه ها واقعا خیلی تو فشارم خیلی
دیگه کم کم دارم میترسم ازشون که ولم نکنن بیشتر اذیتم کنن
بهم بگید چیکار کنم
نمیتونم اتاقمو عوض کنم 😔