آره عزیزم من اونوقت سزارین اورژانسی شدم 34 هفته و دو روزم بود
خیلی روزهای سختی بود هیچ کس نمیدونست چی میکشم فقط خدا بهم نیرو داد خودم با خودم کنار اومدم
تا دو ماه عین روانی ها شده بودم حدود شش ماه فقط گریه میکردم بعد کم کم به خودم اومدم ولی کلا یه چیزی هست هر وقت الانم یادش میفتم غمم میگیره
بعد دو سال و خورده ای مجدد باردار شدم یه پسر دو سال و نه ماه دارم الان، حتی روی همین پسرم تو بارداری خیلی میترسیدم و وقتی هم دنیا اومده بود رو سرش بیدار میموندم حتی وقتی خواب بود میترسیدم یه چیزیش بشه
حتی یه دفعه روزهای اولی که پسرم دنیا اومد تصور کردم بچم داره پاهاش میلرزه جون میده بعد جیغ کشیدم مامانم پرید از جاش کلی گریه کردم فکر کن چقدر تو باردارب اولم که بچم مرده بود از نظر روحی اذیت شدم که سر دومی حساس شده بودم