به فاصله یه هفته بعدش تولد جاریم بود . کیک تولد خریده بود رفته بود پشت در خونشون سوپرایزش کنه جاریم درو باز کرد و یهو جا خورد خوشحال شد اینارو کجا دیدم تو گوشی خودش که داده بود دستم عکسای عروسی که رفته بودن نشون بده من داشتم ورفق میزدم یهو دیدم. جا خورد وقتی دید فیلمو دیدم اومد درست کنه گفت ما اصلا نرفتیم خونشون داشتیم از جلو درشون رد میشدیم خلاصه چرت و پرت میگفت خونه اونا دوره نمیشه رد بشن. اتفاقا خونه ما با اونا یه خیابونه پیاده هم میشه رفت.
به نظرم منو اسگول کرده قدرمو نمیدونه منو گیر اورده محبت الکی بهش میکنم و اصلا به چشمش نمیام