امشب تولد داداشم بوداز چندروز پیش تاکید میکرد تولد نمیگیرم کسی نیاد خونمون
امروز جاریم زنگ زد گفت میایم شب نشینی منم دیدم جایی نمیریم گفتم بیاین
خواهرکوچیکم رفته کیک خریده ساعت ۹ زنگ زده بیا تولد داداش مهمون اومده
انگار بهم فحش داد جاریم گفت چرا نگفتی تولد دارین ما نیایم