2777
2789
عنوان

بگین شمام جای من بودین دلخور میشدین

| مشاهده متن کامل بحث + 471 بازدید | 46 پست
شاید یهویی شده 

یهویی نشده مادمازل از قبل میخواسته سورپرایز کنه کیک بخره 

منم میگم بایدبه من و خواهربزرگم میگفتی همه رو ریخته خونه بابام فقط من و خواهرم نبودیم 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

به من میگه سوزباز نشو به ترکی یعنی حرف درنیار الکی  گفتم این کارت یادم نمیره خودشیرین

آره دقیقا میخواسته بگه تمام این کارا و سورپرایز کار خودم بوده و برای همین به شما دوتا خواهر نگفته که همه متوجه بشن شما نقشی توی تولد نداشتین ، همینکه نرفتین براش کافیه که بدونه کارش قشنگ نبوده مخصوصا که بقیه حتما پرسیدن چرا دوتا خواهرها نیستن

خود خانوادم بودن جاریم اینا میومدن چون دایی ها و خاله هامم بودن دیگه معذب میشدن  خلاصه خیلی نا ...

معذب شدن نداره آخه 

من بودم میرفتم با جاریم 

میگفتم مهمانم بودن آوردم با خودم 

حالا یه کمم معذب بشن طوری نمیشد که

یهویی نشده مادمازل از قبل میخواسته سورپرایز کنه کیک بخره  منم میگم بایدبه من و خواهربزرگم میگف ...

خوب اشتباه کرده حق داری ناراحت بشی باید میگفت بهتون از قبل نمیخواسته که شما رو سورپرایز کنه میخواسته برادرتون سورپرایز بشه فقط

زندگی مانند دوربین است ،روی چیزهای مهم تمرکز کنیدلحظات خوب را ثبت کنید ،زشتی ها را از آن کات کنیدو در نهایت اگر چیزی که می خواستید از آب درنیامد …کافیست عکس دیگری بگیرید!
آره دقیقا میخواسته بگه تمام این کارا و سورپرایز کار خودم بوده و برای همین به شما دوتا خواهر نگفته که ...

گفتم اتفاقا 

خواهر بزرگم راهش دوره از خونه بابام ولی من همسایم حالا مهمونا میگن چجور خواهریه روز تولد برادرش مهمون دعوت کرده و شام میده کفری شدم آبجی بخدا 

پناه آوردم اینجا درددل کنم و ببینم حق با منه یا نه

گفتم اتفاقا  خواهر بزرگم راهش دوره از خونه بابام ولی من همسایم حالا مهمونا میگن چجور خواهریه ر ...

هر کس ازت پرسید بگو اصلا خبر نداشتم که تولده  حقیقتو بگو  بالاخره میبینن که اون یکی خواهرتم نیومده و متوجه میشن که خبر نداشتین و حق با شما بوده 

خوب اشتباه کرده حق داری ناراحت بشی باید میگفت بهتون از قبل نمیخواسته که شما رو سورپرایز کنه میخواسته ...

بخدا چندین بار تولد مامانم اینا شده گفتن تولد نمیگیریم به داداشم گفتیم کیک بخر شریکی و کادو اینا بخریم یهویی بریم خونه مامان سورپرایز شن قایمکی کاری انجام نمیدیم حالا این بچه دوروزه شوهر کرده واسه من دانای کل شده 

بخدا چندین بار تولد مامانم اینا شده گفتن تولد نمیگیریم به داداشم گفتیم کیک بخر شریکی و کادو اینا بخر ...

حتما ذوق داشته که خودش همه کاراشو انجام بده ، ولی خوب اشتباه کرده دیگه نمیشه توجیه کرد

زندگی مانند دوربین است ،روی چیزهای مهم تمرکز کنیدلحظات خوب را ثبت کنید ،زشتی ها را از آن کات کنیدو در نهایت اگر چیزی که می خواستید از آب درنیامد …کافیست عکس دیگری بگیرید!
هر کس ازت پرسید بگو اصلا خبر نداشتم که تولده  حقیقتو بگو  بالاخره میبینن که اون یکی خواهرت ...

تا هفته پیش میرفت کلاس شینیون همین فامیلا و آشناها هرروز یه بهانه آوردن مدل نرن براش با این وضع حاملگیم سه چهار جلسه رفتم لنگ نمونه نگن آدم نداره حالا همون آدما دعوت شدن تولد داداشم من خونم موندم 

این دنیا ارزش نداره منم خیلی دلم صافه و احمق به نظر خودم

تا هفته پیش میرفت کلاس شینیون همین فامیلا و آشناها هرروز یه بهانه آوردن مدل نرن براش با این وضع حامل ...

بنظرم رو راست بهش بگو ناراحت شدی و یه مدت حتما سروسنگین باش باهاش

حتما ذوق داشته که خودش همه کاراشو انجام بده ، ولی خوب اشتباه کرده دیگه نمیشه توجیه کرد

حالا تو ببین فردا مامانمو ببینم گله کنم از کار خواهرم 

حق رو به اون میده این خط اینم نشون 

فردا انشالا میام تعریف میکنم منطق مادرمو 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792