2777
2789

ان شالله همه مستاجرا صاحب خونه شن  

خدایا ببخش که هر وقت صدات کردم همه چی ازت خواستم جز خودت ... 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

حس خاصی نداشتم

فقط چون رنگ زده بودیم حس خفگی داشتم از بوی رنگ


نمیدونم چرا برای هیچی ذوق نکردم هیچوقت😐

خدایا هزارمرتبه شکر❤خدایا من روتو خیلی حساب باز کردم🧚‍ باز دم غریبه ها گرم، مارو رنگ کردن ولی نفروختن💔

ان شاالله

حس خاصی نداشتم بیشتر عصبی وناراحت بودم


اونایی ک خونه رو ساخته بودن شبا توش میخابیدن بعد سگ آورده بودن کنار خودشون کل سرامیک هال واتاقا ع..ن سگ ریخته بود 

سرامیکای سفید رنگ سبز ب خودشون گرفته بودن

واصلا تمیز نشدن

هرکسی از یار چیزی خواست هنگام وصال🥲                  من ب محض دیدن تو خاطرت را خواستم🤤

من یه عمر صاحب خونه بودم چه خونه پدری چه بعدش. هیچ وقت حس خاصی نداشتم. الان یه ساله مستاجرم نفسم گرفته. بال بال میزنم بتونم دوباره تو خونه خودم زندگی کنم. تا کسی مستاجر نبوده باشه نمیفهمه چه حسی داره صاحبخونه بودن. 

معجزه برای قلبی اتفاق می افتد که آرام و خاموش آن را پذیرا باشد.

خیلی حال خوبی بود، برای من دو برابرهمه خوشی داشته چون از خونه ی مادرشوهرم فرار کرده بودم ،اصلا یادم نمیر ه اون نسیم‌خنکی که میرفتم تو بالکن بهم می‌خورد ،کلی انرژی داستم هنوز اردیبهشت بوی اون روزا رو میده برام 

حس خاصی نداشتم فقط چون رنگ زده بودیم حس خفگی داشتم از بوی رنگ نمیدونم چرا برای هیچی ذوق نکردم ه ...

چرا برا بعضی چیزای دنیا ذوق های کوچولو کوچولو خیلیییی شیرینه 

خدایا ببخش که هر وقت صدات کردم همه چی ازت خواستم جز خودت ... 
خیلی حال خوبی بود، برای من دو برابرهمه خوشی داشته چون از خونه ی مادرشوهرم فرار کرده بودم ،اصلا یادم ...

خوشی دلت مستدام 

خدایا ببخش که هر وقت صدات کردم همه چی ازت خواستم جز خودت ... 

حس غریبی عادت نداشتم ب نقشه جدید 

یکم دیر خوابم میبرد زیاد خیره میشدم ب خونه 

بعضی وقتا جای کلید پریز اون خونه قبلی رو بااین اشتباه میگرفتم مثلا اون دم در بود کلید پریزا منم تواین جدیده میرفتم پیش در پذیرای لامپارو خاموش کنم بعد میدیدم حواسم پرته خخخخ باور کن چیزا عجیبی مثلا من چون خونمونو خیلی دوس داشتم تا ماه اول همش خونه بودم دوس داشتم بمونم بیرون نرم بهم ارامش میداد 

من یه عمر صاحب خونه بودم چه خونه پدری چه بعدش. هیچ وقت حس خاصی نداشتم. الان یه ساله مستاجرم نفسم گرف ...

ان شالله زود زود 

خدایا ببخش که هر وقت صدات کردم همه چی ازت خواستم جز خودت ... 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792