خانمای با سیاست بهم بگید چکارکنم من با یکی از جاریام مشکل دارم علت(پشت سرم پیش نامزدم از منو خانوادم خیلی بد گفته) حالا اون یکی جاریم سر ی بحث ساده با شوهرم بحث کردن امابعدش خوب شدن بحث زیادی نداشتم حالا اون جاریم که من باهاش مشکل دارم رفته اینقد بد مارو پیش این جاریم کرد در حدری که امروز تولد پسرش بود منو نامزدم دعوت نکرد بقیه خانواده نامزدم که داخل شهر بودن دعوت کرده(استوریاشون دیدم) قلبم شکست اما تبریک گفتم به نامزدم زنگ زدم گفت هرکاری دوست داری انجام بده پشتتم من الان مامانم حدود بیست روزی میشه که بیماری اعصاب گرفته الان اینقد باهاش صحبت کردم که بره دکتر قرار شد شنبه بره من کسی ندارم ازش کمک بگیرم اگه میشه در حقم مادری کنید این مدت همش به خاطر کارا مامانم گریه میکرد الان شد دوتا
بیخیال
تو قلبت بزرگ تر از اینه ک این چیزا واست مهم باشه❤️
بهترین برخورد آدم حساب نکردنه دیدیش آدم حسابش نکن ب همسرتم بگو همین کارو بکنه تا بسوزه اینم بگم پشت سر حرف زدن مساوی با گوه خوردن بزار انقد بخوره تا رودل کنه
قطع رابطه کن از همین الان
آنفالوشون هم بکن و یه عمر خودتو راحت کن
بهتر که دعوتت نکردن
خودتو کااااامل بکش کنار
الان متوجه نیستی چه نعمتی نصیبت شده
از همین اول کار مشخصه خیلی اهل حرف و حدیث هستن بکش کنار تمرکز کنروخودت همشونم بلاک کن
بی توجهی مگ تو منتظر دعوت اونی
اصن محل نزار
بنظرم این مشکل وباید نامزدت حل کنه و جواب دندون شکنی به جاریت بده
تا حرف نزنین حرف در نمیاد
فاصله و رعایت کنین
اگه جرئت داشت جلو روت حرف میزد
از همین اول کار با جاری صمیمی نشو ، کاملا رسمی باش و رو نده
خب میخوای چیکار کنی با ادم حسود .. پاشو برو بیرون بگرد یه غذای خوب بخور ید .. یه لباس جدید بخر .. یه مسافرت خوب برواز عشق و حالت عکس بزار تا بترکن
بهشون اهمیت نده یه جا که هر دو بودند بگو فلانی چرا رفتی به فلانی گفتی اینجوری دستش را رو کن بار آخرش میشه مادرشوهر من حرفشو میزاشت تو دهن دامادش به من میگفت یه بار بهش گفتم میخواستم به داماد بگم چرا اینجوری گفتی باز نخواستم تو جمع ضایع بشه آنقدر ترسیده بود میگفت به دامادم چیزی نگو بار آخرش شد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
