یه شب خواب بودم خونه پدربزرگم البته قبلا اونجا زندگی می کردیم یه شب توخواب یکی چنان سیلی زد تو گوشم چشم باز کردم کسی نبود اون موقع سنم کم بود هیچی نمی دونستم الان یادم میاد وای خدا
نه تو می مانی ونه اندوه ونه هیچ یک از مردم این آبادی
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
جلوی خونه بابا بزرگم مدرسه مون بود دسشویی قدیمی مدرسه روبه روی حیاط خونه بود یه روز دم غروب رفتم کنار دیوار یه گرمایی اومد طرفم بایه حالت خرناس بچه بودم درکی نداشتم
نه تو می مانی ونه اندوه ونه هیچ یک از مردم این آبادی