یه هفته پیش سر یه موضوع کوچیک قهر کردیم هنوزم حرف نمیزنه حالا من یه چیزایی لازم باشع میگم بیار یا میگم درو ببند یه چیزی میگم ولی اون مث سنگه همش ازش امید دارم ولی امید الکی یبارم نمیاد سمتم مث دوتا همخونه زندگی میکنیم خیلی ناراحتم ولی چرا دل منم مث اون سنگ نمیشه وقتی هم ک قهر باشیم یعنی تو حالت عادی زیاد اهل سخن نیست همش سرش تو گوشیع منم درگیر بچه شب تا بچه رو بخوابونم به بهانه خستگی میخوابه نه نازی نه نوازشی بغلی بوسی درکار نیست ما تازه یه سال چهارماهه عروسی کردیم ولی خیلی زود سرد شدیم
بهتوون بگم ک خودم اخلاق ندارم ولی دلم پاکه همیشه باهاش روراستم چیکار کنم مث خدش بشم با سیاست بشم اهمیتم بده🥲