شما این اتفاق براتون افتاده؟؟مثلا یه وقتی میبینی نشستم یا حتی خوبیدم ناخودآگاه یه اتفاقی ک تو گذشته ناراحتم کرده مث یه موشک میاد وارد ذهنم میشه بعد ذهنم درگیرش میشه حالت عصبی بهم دست میده دست و پام میلرزه انقد ک ناراحت میشم یا حتی مثلا قبلا یه اتفاقی افتاده و من اون موقع به خاطر اون اتفاق ناراحت نشدم ولی الان اون اتفاقه یهو وارد ذهنم میشه و من به خاطرش کلی ناراحت میشم
منم اینطوریم .. انقدر عذابم دادن مثل شما مدام اتفافات میاد تو ذهنم
دیدی چند وقت پراز ناامیدی میشی. بعد یه دفعه یه خوشحالی میاد تو دلت (اون خداست...) ........ وقتی در تاپیکی شرکت میکنم لطفا زیر من ریپ نزن اصلا خوشم نمیاد.. چون پیام من برای صاحب تاپیک هست ن توی هرنخود آش 😏... اصلا از آدمایی یهو میپرن ب ادم خوشم نمیاد.. سعی کن وقتی بامن صحبت میکنی حدتو نگه داری 🌷
شاید منم چون یکی دو ساله زیاد ناراحت شدم از دست همه اینطوری شدم
😭😭
دیدی چند وقت پراز ناامیدی میشی. بعد یه دفعه یه خوشحالی میاد تو دلت (اون خداست...) ........ وقتی در تاپیکی شرکت میکنم لطفا زیر من ریپ نزن اصلا خوشم نمیاد.. چون پیام من برای صاحب تاپیک هست ن توی هرنخود آش 😏... اصلا از آدمایی یهو میپرن ب ادم خوشم نمیاد.. سعی کن وقتی بامن صحبت میکنی حدتو نگه داری 🌷
گذشته ها گذشته سعی کن ازش فقط درس بگیری نه خودتو مریض کنی بخاطرش منم یه مدت کارم شده بود فکر ...
ببین مثلا با همه ی فکروخیالام کنار میام سعی میکنم فراموش کنم
ولی بدترینش اینه ک مثلا دو سه سال پیش باهمسرم رفته بودیم رستوران اونجا همسرم رو به روی چند تا خانوم نشسته بود هی میخندید بعد من پشتم به اونا بود برگشتم دیدم خانوما هم میخندن اون موقع همسرم بهم گف بیا جاهامونو عوض کنیم برعکس بشینیم ماجاهامونو عوض کردیم و اون موقه اصلا مهم نبود واسم این اتفاق ولی امروز به طرز وحشتناکی مث خوره افتاده تو جونم با خودم میگم نکنه اینا با ایما اشاره داشتن یه چیزایی بهم میگفتن میخندیدن بعد از همسرمم میپرسم میگه به خدا یادم نیس همچین چیزی🤦♀️🤦♀️🤦♀️وای حس میکنم دارم دیوونه میشم