خانوما من دو روزه میرم خونه یه خانومی بهم یه هنری یاد میده این خانوم رو زنداداشم بهم معرفی کرده با زنداداشم میریم خونش دو سه ساعتی بهمون یاد میده تا بعد یادگیری صاحب کارش به ما هم کار بده این خانوم مامان همکلاسی پسر زنداداشمه
حالا احساس میکنم این خانوم از من خوشش نمیاد اصلا احترام نمیذاره به آدم امروز منو زنداداشم باهم رفتیم خونش با اون دست داده با من نه
احساس میکنم واقعا داره زورکی بهم یاد میده امروز زنگ زده به زنداداشم گفته خودت تنها بیا میخوام برم جایی درحالی که برای اون خانومه فرقی نداره به یه نفر آموزش بده یا دو نفر
احساس سرخوردگی دارم