سلام دوستان
امیداورم منو راهنمایی کنید
پدرشوهرم مرد دیکتاتوری هست و معتقد که زنان ها ناقص العقلند عروس به چشم پدرشوهرم فقط یک کنیز برای پسر و نوه هست که باید بهشون سرویس بده،یادمه اوایل ازدواجم که خیلی در زندگی من و همسرم دخالت می کرد اون مدتی که دعوا داشتیم یکبار پدرشوهرم به من پیش مادرم گفت زن باید وقتی شوهرش میاد خونه یک چوب دستش بگیره که اگر مرد عصبانی بود زنش بزنه و تا این حد مطیع باشه،اینارو گفتم که بدونید تا چه حد آدم دیکتاتوری هست.
متاسفانه فرهنگ خانواده شوهرم بالا نیست و چون چند تا از پسراشون آخوند هستند خیلی مثلا حفظ ظاهر می کنند اما واقعا از لحاظ اخلاقی و رفتاری پوکیدن
بعد از پانزده سال زندگی پر فراز و نشیب کنار همسرم بالاخره امسال یک زندگی در حد عرف برای خودمون ساختیم یک خونه ۸۰ متری مسکن مهر داشتیم که به لطف خدا بعد چهارسال که خام خام تحویل گرفتیم کابینت و رنگ و ...انجام دادیم در این سال ها یک قرون دست مارو نگرفتند منم متوقع نبودم همش می گفتم باید روی پای خودمون بایستیم پدر و مادر وظیفه ای ندارند اما تا تونستند دخالت کردند آزار رسوندن بینمون خراب کردند
حالا هم پدرشوهرم چند وقته که رفت و آمد زیاد انجام میده به بهانه های مختلف میاد منزل ما و خدا میدونه خیلی ازش پذیرایی می کنم و احترامش می کنم اما یکسری رفتار میچینه واقعا نمی دونم چی بگم همسرم هم مشخصه که حق به من میده ولی انگار بود و نبودش فرقی نمی کنه،پدرش بسیار آدم طماعی هست و کل فامیلشون به همین دلیل احترام خاصی براشون قائل نیستن چون مدام می خواد از بقیه بکنه و اصلا بخشنده نیست الان که وضع ما کمی بهتر شده نمی دونم از حسادت یا از چی؟ تیکه میندازه کثیف دستشویی میره و .... خیلی ناراحتم