بعضی وقتا مجبوری ، ادم میبینه تنها راه نجاتش اینه ازون خونه بزنه بیرون
موافق نیستم با هرکسی و به هرقیمتی ها ، ممکنه تو یک چاله بزرگتر بیفتی باید مورد مناسب حتما پیدا بشه
ولی بعضی وقتا واقعا تنها راهش همین ازدواجه
من خیلی محدود نیستم نسبت به بقیه اما خیلییی خیلییی تنهاترم از بقیه ، برای همین تنهایی، محدود بودنم دیگه زیاده برام نمیخوام تنها ساعت نه شب بشینم ور دل مامانم تو خونه در حالی که میتونم بیرون باشم
یچیز جالب دیگه میدونی چیه ، ۲۳ سالگیم تا ۱۰:۳۰ شب مغازه بابام بودم با ماشین خودم برمیگشتم خطرناک نبود الان ۲۸ سالمه میخوام واسه تفریح تا ۱۰ مثلا بیرون باشم دیگه اراذل میریزن شیشه ماشینمو میشکنن😕 درست نیست هر دلخوشیه کوچیکی یجوری ازم دریغ بشه