فرض کنین اون دعوا راه بندازه کلیییی بد و بیراه و حرفای زشت به شما و خانوادتون بگه شما رو پیش جاری که دشمنتونه کوچیک کنه.. دشمن به شاد کنه شما رو.. و..... بار اولشم نباشه ک اینجوری میکنه
حالا فرض کنید خودش پاشه بیاد خونتون اشتی کنه و درخاست کنه ک دوباره با هم خوب باشین شما قبول میکنید؟ من اشتی کردم ولی بهش گفتم دیگه هیچ وقت رفت و اومد نمیکنم باهات... فقط اگه جایی دیدمت سلام علیک...
اینم اضافه کنم ک مشکل اعصاب داره دارو میخوره و فوق العاده زبونش نیش داره...
امشبم همه مونا دعوتمون کرده تولد بچش..
ب شوهرم گفتم تو اگه میخای بری برو من نمیام.. گفت هر طور دوس داری
آیا بزارم شوهرم بره؟
وای نه آدم سمیه باید ازش فاصله گرفت
من بودم عمرا
درو باز نمیکردم که بیاد تو خونم اعصاب و دل من کاسه بشقاب ننه ش نیس که هی بزنه داغون کنه بشکنه بازم بگم فدا سرت
نه میرم خونش نه باهاش حرف میزنم جز سلام
خودتو کوچیک نکن
تو فوش خوردی باز تو بری خونشون عمرا
دیگه بهش نگو ک تو نباید بری تو فلان نباید کنی تعیین تکلیف نکن چون اونجوری این حس بهش دست میده ک تو داری از خانوادش دورش میکنی و ...
همونجوری ک تو گفتی نمیای قبول کرده تو ام اگرگفت میرم بگو برو گفت نمیرم بگو نرو
کلا دخالتی نکن بزار خودش تصمیم بگیره
بنظر من شوهرتم نباید بره چون خواهرش به زنش توهین کرده
من که شوهرم اینجوریه اولا اجازه نمیده کسی بی احترامی کنه دوما اگه بکنه قطع رابطه میکنه تا عذرخواهی کنه
شوهر منم اجازه نمیده توهین کنن اما روزی ک دعواها اتفاق افتاد مسافرت کاری بود بعدشم ک اومد با خاهرش بحث کرد ک چرا من نبودم اینجوری کردی... اما حالا رو نمیدونم بره یا ن من بهش گفتم میخای بری برو من نمیام گف باشه
