اگه با خواهر شوهرتون دعواتون بشه...

نمیدونم والا بمن هم برگشت گفت تو کار خوبی کردی تو دعوا جوابشو ندادی این مریضه بزار پای مریضیش و مشکل اعصابش... گفت اگه سالم بود حسابشو میرسیدم اما چیکار کنم ک مریضه.. 

دوتا تاپیک قبل تر گفتم.. همسرم ک مسافرت بود اومد گفت حالا ک داداشم نیست نری شیطونی کنیا گفتم بله؟ گفت من شوخی کردم گفتم اخه اینکه شوخی نیست حرف زشتیه گفت ن شوخی بود گفتم تو کلا عادته هرررررچی ک دلت میخاد میگی و یه شوخی بود میبندی بهش.. خلاصه من دلخور شدم چون بار اولشم نبود همیشه هر چی دلش میخاد میگه و میگع شوخی بود.. گذشت و هفته ی بعدش اومد گفت برو به ننه بابات نگاه کن بعد واسه خانواده من کلاس بزار..تو بابات فلانه مامانت فلانه.. پسرم رفته بود خونه پدرشوهرم گرفته بود بچم و بیرون کرده بود.. دلیلشم این بود ک چرا از حرف من ناراحت شدی حتما چیزی بات بوده ک از شوخی من ناراحت شدی..خودش این شر و درست کرد خودشم اومد آشتی کنه من اشتی کردم اما تا ابد نمیرم و بیام بار اولش نیس منا ناراحت میکنه اخه چقد بزارم ب حساب مریضیش و هیچی نگم