دوستان پدرم از بچگیم خیانت میکردم به مامانم مامانم بخاطر ما بچه هاش تحملکرد حتی تو کودکی من از طرف مردی ک بابام باهاش کثافتکاریاشو هماهنگ میکرد بارها مورد تجاوزواقع شدم ایندفعه بابام ریخته با دختری ک همسنمه منمگرفتم دوتاشونو تهدید کردم و به بابامگفتم اگه مامانم ایندفعه خیانتتو بفهمه خودم خونه هاتو با بنزین میسوزونم وکاری میکنم تاوان ۲۰ سال ناراحتیمو و درد و رنجیک کشیدم رو بدیک بفهمه خیانت چ دردی داره هم دختره همخودشو خیلی بد تهدید کردم
اینم بگم وقتی میره تو کثافتکاریش اخلاقش گند میش و شکاک میشه و فحشمیده منم دیگه کاری کردم بفهمه دیگهاعتباری نداره پیشم و نمازوو قرآن خوندنش ب درد خودش بخوره