تق تق تق ( صدای در )
معصوم خانوم : کیه !؟ الان میام !
ای بابا این چادر من کو 😓
اومدم ! اومدم !
معصوم خانوم در رو باز کرد !
سلام زهرا خانوم حالت خوبه عزیزم !؟
زهرا خانوم : مرسی عزیزم شما خوبی
ببخشید این موقع مزاحم شدم یکم نون و سیب زمینی و..دارید ؟
معصوم خانوم : اره عزیزم یه چند لحظه صبر کن الان میگم نرگس بیاره واست !
زهرا خانوم : ببخشیدا توروخدا هی مزاحم میشم
معصوم خانوم : خواهش میکنم عزیزم همسایه واسه همین موقع ها هستش دیگه عزیزم الان میگم نرگس بیاره
معصوم خانوم رفت خونه و مقداری نون و سیب زمینی و.. برداشت !
نرگگگسسسسس مامان
نرگس : جانم مامان
معصوم خانوم : بیا اینا رو ببر بده زهرا خانوم جلو دره
نرگس: چشم مامان !
دو روز بعد !!!
معصوم خانوم : نرررگگسسسسس
نرگس : جانم مامان ؟
معصوم خانوم : مامان برو از زهرا خانوم یکم نمک بگیر عزیزم!
نرگس: وا مامان نمک که داریم چرا از زهرا خانوم بگیریم ؟
معصوم خانوم : عزیزم خودت که میدونی زهرا خانوم چند تا بچه داره وضعیتشون خوب نیست نمک چیزیه که میدونم دارن ازشون درخواست نمک کنیم سری بعد که چیزی لازم داشت خجالت زده نباشه چیزی لازم داشت باز بیاد !
نظرتون چیه ؟