خواهرم همیشه اهل تجملات بود و و اهل خرج کردن ولخرجی نسبت به درامدشون دستش بازه برای هرجای اضافه مثلا زیاد ظرف می خره لباس می خره مثلا بچشو سالی چند بار آتلیه می بره اما شرایط زندگی من فرق داره اصولی پیش می رم چون شوهرم کارگره و گاهی حتی چند ماه بیکار می مونه شوهر اون کارش بازاریه و آشنا و ضامن زیادی داره ما حتی وام ساده هم یه آشنا نداریم برا ضامن شدن خیلی وقتا که می بینمش مدام می گه چرا برا بچت مرتب لباس نمی خری چرا جشن فلان نمی گیری برا دخترت چرا برا فلان جشن هرجای آنچنان نمی کنی خیییلی اذیت می شم اصلا درکم نمی کنه البته من تو زندگیم کسری نمی زارم اما نمی تونم لاکچری باشم چون من هنوز خونه ندارم و پول رهنم کمه انتظار داره همه آدمای اطرافش تو هر زمینه بهترین نحو خرج کنن اگر اینطور نباشه خودشو شوهرش ایراد می گیرن گاها مسخره می کنن فلانی خسیسه فلانی همش پس انداز می کنه یه موقع هایی پوز خند می زنن من من مجبورم بیشتر حقوق شوهرمو پس انداز کنم تا سال بعد برا رهن و اجاره کم میارم یا یه تیکه طلا بخرم بعضی وقتا برای دیگران خیلی خرج می کنه و همون دیگران انتظار دارن من مثل اون باشم میگن تو چرا اینجوری نیستی اون خیلی خوبه؟🙄
خیلی وقتا تا خواسته و از سر دل سوزی نظرات بدی می ده مدام پیگیر میشه چیکار می کنی و مرتب زنگ می زنه
اگر چیزی بگم حتی با زبون خوب خیلی ناراحت میشه
خیلی دل نازک و اینم بگم خیلی هم دلسوز اما اخلاقای خاصی داره که با من متفاوته چیکارش کنم