الان قسمت آخر نون خ چهارو داشت میگفت من یادم اومد که اون قسمت بیمارستان بودم ظهرش سزارین کرده بودم
با اینکه وحشتناک بود امااااااااااا خیلی دلم تنگ شد برای حس و حال شب قبل از زایمان شوخی و مسخره بازیای خواهرام صبح که میخواستیم بریم بیمارستان و....
استاتر اینارو گفتم که بگم این لحظات آخرو با استرس خرابش نکن از هر لحظهش لذت ببر برو بغل شوهرت بخواب چندتا کلیپ از خودتون بگیر با خنده و شوخی درمورد فرد و حس و حالتون حرف بزنین
بعدا کلی خاطره میشه وکلییییییییی دلتنگ میشی