یه چیز بگم برای منم پیش اومده ولی به هیچکس نگفتم این اولین باره دارم راجش حرف میزنم یه شب خونه یه فامسل از فامیلای شوهر بودیم جلوی اونا یکی پرید.... شب هنه جا سکوت و به غیر از ما سه تا کسی نبود... وسط حرف زدن.... ولی به رو خودم نیاوردم واینکه خیلی باهم رفت و آمد داریم.... لعنتی.... خدا کنه یادشون بره.... 🤣🤣🤣🤣ولی فدای سرم
منم تو دوران عقد کم دسشویی میرفتم
یبار به اسرار مادرشوهر رفتم 😃 دسشوییشون یه پنجره به اشپزخونه داشت 😑 صدا قشنگ منتقل میشد به اشپزخونه
منم رفتم خوب بادم در کردم
بعد اومدم بیرون مادرشوهر وخارشوهر گفتن وای معلوم نیس چرا این دسشویی پنجره داره به اشپزخونه همه صداها میاد
عوضی ها
منم مونده بودم چی بگم
کلان چشمام از تعجب داشت میزد بیرون
خب اخه چرا به رو اوردن مگه تو دسشویی نباید کاری کنیم
من اول خونه داری اومدم تهدیگ زعفرون درست کنم بعد ک پخت دیدم تو موادش زعفرون نزدم
فک کننننن اسمش روشه تهدیگ زعفرون 😂😂😂 تامدت ها سوژه فامیل شده
تازه عروس بودم حلوا پختم آجر پاره شده بود میزدی به دیوار برمیگشت میخورد به کله ات .آخه بگو بچه کاری رو کع بلد نیستی چرا میکنی😂
