مامانم شب چهارمیه که باهام قهره
بارداره حساسه زودرنجه درک میکنم خب
ولی منم صبح تا شب پای درس و کتاب و مدرسه م
خستم همش کلافه م
نه اون منو درک میکنه نه من اونو
از مدرسه اومده بودم خیلی خسته و گرسنه بودم
یکم کوکو مونده بود میگفت برای خواهرتم بزار
عصبی شدم گفتم اون همیشه میخوره حالا من خسته از مدرسه اومدم میگی نخور
اونم عصبی شد گفت برو همشو بخور
بعد نخوردم
دوباره یه ساعت بعد اومده میگه نکنه منتظری لقمه کنم بزارم دهنت منم یکم با صدای بلند نه ولی آرومم نبود گفتم نمیخورم
الان ۴ شبه نه اون باهام حرف میزنه نه من چیزی میگم
خیلی کلافه م
مدرسه و درسا هم خیلی بهم فشار میاره
۴ شبه باهاش حرف نزدم دارم دیوونه میشم
چیکار کنم یکم ملایم شه