پارتنرم داره میره سفر
امشب تا جمعه
با دوستاش
بهم گفت بیا ولی من این هفته حتی جمعه سرکارم...
گفتم نمیتونم
دوسداشتم برم واقعا دوستاش پارتنرشون یا زنشون رو میارن فرصت خوبی بود بیشتر آشنا شیم
ار طرفی خوشحالم گفت بیا
چون ما یه دوران سرد داشتیم که مقصر من بودم فقط
الان که بینم فاز جذبم شده و دوسداره باهاش باشم خوشحالم
ولی در کل خیلی ناراحتم که به خاطر کارم نمیتونم برم
با جایی فردا جلسه داریم باید شرکت باشم وگرنه میرفتم
خب
باهم برید اگه واقعا دوست داشت تنها نمیرفت
توهنوز با پارتنرنت ودوست پارتنرت حرف میزنی
پس تکلیف زنش چی شد طرف
مگه این همه نگفتیم عجله نکن وارد رابطه نشو سنی نداری خودت رو بدبخت نکن
الان پارتنر سابقت با دوستش شماره تورو داده یعنی روت حساسیت وغیرت نداشته بعدتومقصری از نظر خودت
اگر هنوز زن داره سمتش نرو اگرم نداره باز نرو چون کسی که زن داره بیاد سمت تو بازم میکنه خصوصا که شماره تورو داده با دوستش آشنا بشی
خودت رو بدبخت نکن دوتاشون بدرد نمیخورن
از ما گفتن بود
هر وقت نصیحت کردم همین مسخره کردی برای کسی که ارزش برات قائل شده راهنمایی میکنه احترامی بذار
مگه همون نیستی شوهرت مریض بود جدا شدی
اگر سختی کشیدی محبت پدر هم داری
کسی که میخواد آزاد باشه همیشه آزاده دوخته چیز آزاده حالا مرد براش مسئله ای نیست ولی تواگه اینجور آزادی رو قبول کردی بدون فقط ازت سو استفاده میکنن ازشون زندگی وشوهر در نمیاد
دیگه خودت میدونی شاید بخوای خودت رو به فنا بدی از ما گفتن بود
ببین الانم که داره پی رفیق بازی وخوش گذرانی میره اگر بخوادت که نمیگه بیا با رفقا بریم توهم باش
اگر زرنگ بودی قبلا شناخته بودی یک بار امتحانش کردی فکر میکنی آدما عوض میشن
آزاد باشه همیشه آزاده دراینده هم آزادی میخواد
قبلا گفتی ۲۵ ساله ای شاید ازدواج کردی گفتی ۲۵ ساله بودی حالا ۳۰ هم جوانه فرصت داری زندگیت رو خراب نکن
