2777
2789
عنوان

اهل شعرا بیان🍃

68 بازدید | 13 پست

بچه ها استادمون تو دانشگاه گفته ۶ بیت شعر به سلیقه ی خودتون پیدا کنید بیاید ارائه بدید 

زیبا ترین و پر مفهوم ترین شعر از نظر خودتون و برام بنویسید لطفا🥺❤🍃

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ای که از خاطر چشمان تو بیرون شده ام


من زلیخا شدنم را به تو مدیون شده ام


لطف آن قهوه ی چشمان تو بوده است که من

صاحب این همه آرایه و مضمون شده ام


شعر یعنی همه جا نام تو برده است لبم

یعنی از حادثه ی عشق تو موزون شده ام


چه شده باغ تو را، فصل گل آرایی من؟

که من از قهر بیابان تو دلخون شده ام


این همه میوه ی ممنوعه که خوردند همه

تا رسیده است به من، پیش تو مضنون شده ام


مجرمم کرده ای و حکم تو صادر شده است...

تا تو را دید دلم ناقض قانون شده ام...


جرمم این بود که شبگرد خیابان توأم؟

مدتی هست که از عشق تو مجنون شده ام


سنگسارم نکن این گونه که من مدتهاست

زیر آوار تمنای تو مدفون شده ام



خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار می‌کشند..هرزمانی هم که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگرشد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ای مچاله می‌شویم وبی صدا می‌میریم..

بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد


غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود


من نگویم که بهاری که گذشت آید باز


روزگاری که به سر آمده آغاز شود


روزگار دگری هست و بهاران دگر


شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر


لیک هرگز نپسندیم به خویش


که چو یک شکلک بی جان شب و روز


بی خبر از همه خندان باشیم

بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد

کاشکی آینه ای بود درون بین که در آن خویش را می دیدیم

آنچه پنهان بود از آینه ها می دیدیم


می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد/که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن/پیک پیروزی و امید شدن/شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد/زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست/هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود/صحنه پیوسته به جاست/خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

...اگروسواس فکری دارید اولین تاپیکم رو بخونید  زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست /هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود /صحنه پیوسته ب جاست/ خرم آن نغمه که مردم بسپارندبه یاد                                                                             

ممنون عزیز دلم🍃

خاهش گلم 

خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار می‌کشند..هرزمانی هم که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگرشد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ای مچاله می‌شویم وبی صدا می‌میریم..

گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود

گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود

گه بی مقدمه همه چیز جور می شود

گه با دو صد مقدمه ناجور می شود

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود

گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست

گاهی تمام شهر گدای تو می شود

قیصر امین پور

یه صلوات واسه حاجت رواییم میفرستی 🌹

چه ها باجان خود دور از رخ جانان خود کردم

مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم


طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری

غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم


مگو وقتی دل صد پاره‌ای بودت کجا بردی

کجا بردم ز راه دیده در دامان خود کردم


ز سر بگذشت آب دیده‌اش از سر گذشت من

به هر کس شرح آب دیدهٔ گریان خود کردم


ز حرف گرم وحشی آتشی در سینه افکندم

به او اظهار سوز سینهٔ سوزان خود کردم


-وحشی بافقی

گیلِ دِتتر👸🏻...(طفلک همش لَنگ نونه این سفره هرچی که داشته برداشته و بَذل کرده میگفت ده سال هر روز راه دوا خونه ها رو تَرک موتور گریه کرده میرفت و میگفت پشت لبخند سه در چهارم قسطِ عقب مونده دارم، ای چِرک رو اسکناسا اَرابه ی ناشناسا پیکان دلتنگ بابا بارِ تلنبار مونده از شهر و از یار مونده قربانی جنگ بابا🕊)

این غزل مولانا هم خیلی دوست دارم:


یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا

یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی

سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا

نور تویی سور تویی دولت منصور تویی

مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا

قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی

قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا

حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی

روضهٔ امید تویی راه ده ای یار مرا

روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی

آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا

دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی

پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا

این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی

راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا

گیلِ دِتتر👸🏻...(طفلک همش لَنگ نونه این سفره هرچی که داشته برداشته و بَذل کرده میگفت ده سال هر روز راه دوا خونه ها رو تَرک موتور گریه کرده میرفت و میگفت پشت لبخند سه در چهارم قسطِ عقب مونده دارم، ای چِرک رو اسکناسا اَرابه ی ناشناسا پیکان دلتنگ بابا بارِ تلنبار مونده از شهر و از یار مونده قربانی جنگ بابا🕊)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792