طبقه بالایی ما جاریمه ، معمولیم باهم مشکلی نداشتیم
ولی صدای گردو شکستنش خیلی داره اذیتم میکنه، صبحا ساعت ۶:۳۰ صبح میشکونه قشنگ میشمرم ۱۷ تا ۲۵ ضربه میزنه منو همسرم با سردرد وحشتناکی از خواب میپریدیم ( برای صبحانه دخترش ک میخاد بره مدرسه میشکونه) همسر ب برادرش گفت گوش ندادن ، من رفتم بالا دیشب خیلی محترمانه و ارامش گفتم ک گردو شکستن شما صدای وحشتناکی میاد پایین برید بالا پشت بوم بشکنین بعد دیدم گفت من اینقدر عقل شعورم میرسه نشکنم اونم صبحا پنج تا برای دخترم میشکنم ک فسفرش نپره( 😐فسفرش نپره مغز مارو ب فنا میدی ) بعد درو بست . منم اومدم پایین خواستم گردو شکنو ببرم براش ک همسرم گفت دیگه کشش نده ، الان با ما سرسنگین شده 😐من حرف بدی زدم ؟( همسرم گفت ی هفته وقت بده اگر باز دیدی داره میشکنه ب خواهرم بگو ک بهش بگه درمورد گردو شکن تو دیگه نگو ،، خواهر شوهرم طبقه پایین ماست، بخدا من اینقدر مراعات میکنم بعد بالا سری ما بیا الان داره دخترش می دوعه من چیزی نمیگم) اعصابم خورده ک چرا ناراحتم میگم حقت بود باید میگفتی ولی الان دلم میخاد برم بالا بهش بگم سرسنگین شدی چرا ولی میگم نرم بهتره
شما بودین چیکار میکردین؟
