اخه میدونی من با اونا مشکلی ندارم‌کلا این مدل رفتار ها رو دوست ندارم
والا خونه ام چندتا کوچه از مامانم پایین تر هست شاید هفته ای دوبار یک ساعت برم خونشون از این دختر ها نیستم که همیشه خونه مامانم باشم اونا هیچی
ببین من میگم نباید چون یه بچه دارن همه چیزشون با ما باشه
خیلی جونن پدرشوهرم متولد ۵۰ هست
ولی مثلا مادرشوهرم و همسرم دکتر میبره
نمیدونم منظورم و چجوری برسونم از شوهر من بیشتر از یه پسر انتظار دارن
من نمیگم این کار ها بده ولی وقتی خودشون انقدر جون هستن چرا باید همه جا ما ببریم بیاریمشون اخه
عزیزم چرا سختش میکنی
مگه اونجا میری بهت بد میگذره
فک کن مادر پدر همسرت مثل مادر...خودت هستن قدرشونو بدون که آنقدر هواتونو دارن
شوهر منم تک پسره از8سالگی کارکرد خرج خودش درآورد مستقل شد چون بچه بود گاهی حقشو میخوردن ...پدرو مادرش دارابودند ولی بی مسولیت ...
خلاصه بگم برای خودش تو خونه مردم بزرگ شد چون پدرش ناسازگاری باهاش میکرد به قولی ظالم بود
الان کارمنده ولی زندگیمون آنقدر سوراخ سنبه داره که با حقوق کارمندی پرنمیشه ازحمایت پدرهم...محرومه
ولی پدرمادرمن برعکس خانواده شوهرم هستن
شوهرم همیشه میگه قدر پدر....بدون باید هرروزدستشون ببوسی
نمیدونم شاید هم من زیادی سخت گیرم
میدونی ما بیشتر از اینا اختلاف فرهنگی داریم
اونا خیلی اهل رفت و آمدن اهل تلفنن ولی من اینجوری نیستم
وگرنه خونشون میرم مادرشوهرم نمیزاره حتی یه لیوان بشورم هرچقدر اصرار میکنم باز اجازه نمیده ولی من رفت و آمد زیاد دوست ندارم
نمیدونم شاید مشکل از منه
اره دقیقا درک اینو ندارن که پسرشون جدا شده
مثلا الان پدرشوهرم زنگ زده فردا شب میایی گفتم اره از الان میگه اومدی باید بخوابی من جواب ندیدم خندیدم میگه باید بمونی نکنه میدارم
خب بابا من دوست ندارم شب جایی بخوابم اصلا نمیدونم دیگه چجوری باید بهشون بگم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
