یه روز هایی حالم خیلی بد بود ومینشستم سر نماز وکلی حرف میزدم ودعا میکردم و امام حسین رو قسم میدادم
یه روزی خطاب به حضرت رقیه گفتم خانوم تو رو خدا به امام حسین بگو حالمو خوب کنه امام حسین روی دخترشو زمین نمیزنه تا یه شب تو خواب یه جایی رو دیدم یه حرمی بود که نمیشناختمش دورش هم یه پرچم سیاه بود یه خانومی هم بهم گفت عروسکت کو
از خواب که بیدار شدم رفتم تو اینتر نت واولین چیزی که به ذهنم رسید حرم امام حسین بود ولی اونجا نبود دوباره و دوباره ودوباره سرچ کردم تا یهو اتفاقی عکس حرم حضرت رقیه رو دیدم دقیقا همون جایی بود که تو خواب دیده بودم بعد یه یادم اومد من ن ذر کرده بودم وقتی رفتم کربلا با خودم عروس ببرم حرم
اونجا بود که یهو زدم زیر گریه
من هیچوقت تو واقعیت اون حرم رو ندیده بودم
🌹