کیا خودشون یا اطرافیان شون بلفاروپلاستی انجام دادن؟

hana77hana

عضویت: 1402/05/21

تعداد پست: 2113

اره فک کنم

1402/08/03

|

11:58

0 نفر لایک کرده اند ...

ندارحیمی

مدیر استارتر

عضویت: 1399/03/18

تعداد پست: 2382

بلافاصله بعد از عمل و فردای عمل منظورمه

1402/08/03

|

11:58

0 نفر لایک کرده اند ...

mehraboanjan

عضویت: 1402/07/27

تعداد پست: 4572

اره بابا تقریبا دوساعت بعد عمل مرخصی فقط سوزش داری اریتت میکنه و همون شب برای خواب یکم اذیتی بعدش دیگه همه چی رواله

اونقدر ادای آدمهای قوی را در آوردم که خودمم باورم شد قوی ام 😏 هرکی دلش گرفته بود من بودم....هرکی غصه داشت من بودم.....هرکس از عالم و آدم بریده بود من بودم......ولی وقتی نوبت ب خودم رسید.....بازم فقط من بودم و من.....🙂🙂🙂 داشتم با عروسک هام بازی میکردم نفهمیدم کی بزرگ شدم و شونه هام اینقدر قوی شد که این همه غم را به دوش کشیدم و آخ نگفتم🤫 هروقت گفتم خسته ام هیچکس باور نکرد خستگی مو این شد ک خسته شدم از زندگی💔 دلم میخواد یک شب بخوابم و دیگه صبح نشه چون واقعا خستم🖤 من اونقدر زیادی مهربونم که بهم میگن احمق پس برای من از سیاست داشتن نگو آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد💔یکی از تناقض هایی که توی زندگیم تجربش کردم این بوده که؛دلم واسه یه نفر خیلی تنگ شده بودش ولی دیگه نمیخواستم توی زندگیم باشه.....عجیب بود نبود.....؟؟؟ نامهربانی آتشم زد....آتشم زد💔💔 من کاربر جدید نیستم از زمان اقدس اینجا بودم....دیگه نی نی سایت جذابیت اون موقع ها را نداره (قول میدم یک روز بشم ناجی همه زنهایی که به اجبار ظاهری همچو کوه داشتند و از درون نابود....) یک روزی که خواستم از سایت برای همیشه برم داستان زندگیمو حتما تعریف میکنم امیدوارم اون روز آخرش باشه ی پایان شیرین نه مثل این ۳۰ سال تلخ💔

1402/08/03

|

11:59

0 نفر لایک کرده اند ...

ندارحیمی

مدیر استارتر

عضویت: 1399/03/18

تعداد پست: 2382

اره بابا تقریبا دوساعت بعد عمل مرخصی فقط سوزش داری اریتت میکنه و همون شب برای خواب یکم اذیتی بعدش دی ...

میگم یعنی ورم چشمم به حدی نیست که نتونم به کارای دخترم برسم؟ دخترم دوسالشه

1402/08/03

|

12:00

1 نفر لایک کرده اند ...

ندارحیمی

مدیر استارتر

عضویت: 1399/03/18

تعداد پست: 2382

اره بابا تقریبا دوساعت بعد عمل مرخصی فقط سوزش داری اریتت میکنه و همون شب برای خواب یکم اذیتی بعدش دی ...

من شنیدم چشم به حدی ورم میکنه که به سختی باز میشه

1402/08/03

|

12:02

1 نفر لایک کرده اند ...

mehraboanjan

عضویت: 1402/07/27

تعداد پست: 4572

میگم یعنی ورم چشمم به حدی نیست که نتونم به کارای دخترم برسم؟ دخترم دوسالشه

ورم اش ک زیاده ولی خب میتونی کار کنی اما بنظرم اون روز اول مرخص میشی استراحت کنی کار سنگین نکنی بهتره

اونقدر ادای آدمهای قوی را در آوردم که خودمم باورم شد قوی ام 😏 هرکی دلش گرفته بود من بودم....هرکی غصه داشت من بودم.....هرکس از عالم و آدم بریده بود من بودم......ولی وقتی نوبت ب خودم رسید.....بازم فقط من بودم و من.....🙂🙂🙂 داشتم با عروسک هام بازی میکردم نفهمیدم کی بزرگ شدم و شونه هام اینقدر قوی شد که این همه غم را به دوش کشیدم و آخ نگفتم🤫 هروقت گفتم خسته ام هیچکس باور نکرد خستگی مو این شد ک خسته شدم از زندگی💔 دلم میخواد یک شب بخوابم و دیگه صبح نشه چون واقعا خستم🖤 من اونقدر زیادی مهربونم که بهم میگن احمق پس برای من از سیاست داشتن نگو آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد💔یکی از تناقض هایی که توی زندگیم تجربش کردم این بوده که؛دلم واسه یه نفر خیلی تنگ شده بودش ولی دیگه نمیخواستم توی زندگیم باشه.....عجیب بود نبود.....؟؟؟ نامهربانی آتشم زد....آتشم زد💔💔 من کاربر جدید نیستم از زمان اقدس اینجا بودم....دیگه نی نی سایت جذابیت اون موقع ها را نداره (قول میدم یک روز بشم ناجی همه زنهایی که به اجبار ظاهری همچو کوه داشتند و از درون نابود....) یک روزی که خواستم از سایت برای همیشه برم داستان زندگیمو حتما تعریف میکنم امیدوارم اون روز آخرش باشه ی پایان شیرین نه مثل این ۳۰ سال تلخ💔

1402/08/03

|

12:03

0 نفر لایک کرده اند ...

mehraboanjan

عضویت: 1402/07/27

تعداد پست: 4572

من شنیدم چشم به حدی ورم میکنه که به سختی باز میشه

اره خب ورم زیاده میگم ک ولی ب سختی نیس

اونقدر ادای آدمهای قوی را در آوردم که خودمم باورم شد قوی ام 😏 هرکی دلش گرفته بود من بودم....هرکی غصه داشت من بودم.....هرکس از عالم و آدم بریده بود من بودم......ولی وقتی نوبت ب خودم رسید.....بازم فقط من بودم و من.....🙂🙂🙂 داشتم با عروسک هام بازی میکردم نفهمیدم کی بزرگ شدم و شونه هام اینقدر قوی شد که این همه غم را به دوش کشیدم و آخ نگفتم🤫 هروقت گفتم خسته ام هیچکس باور نکرد خستگی مو این شد ک خسته شدم از زندگی💔 دلم میخواد یک شب بخوابم و دیگه صبح نشه چون واقعا خستم🖤 من اونقدر زیادی مهربونم که بهم میگن احمق پس برای من از سیاست داشتن نگو آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد💔یکی از تناقض هایی که توی زندگیم تجربش کردم این بوده که؛دلم واسه یه نفر خیلی تنگ شده بودش ولی دیگه نمیخواستم توی زندگیم باشه.....عجیب بود نبود.....؟؟؟ نامهربانی آتشم زد....آتشم زد💔💔 من کاربر جدید نیستم از زمان اقدس اینجا بودم....دیگه نی نی سایت جذابیت اون موقع ها را نداره (قول میدم یک روز بشم ناجی همه زنهایی که به اجبار ظاهری همچو کوه داشتند و از درون نابود....) یک روزی که خواستم از سایت برای همیشه برم داستان زندگیمو حتما تعریف میکنم امیدوارم اون روز آخرش باشه ی پایان شیرین نه مثل این ۳۰ سال تلخ💔

1402/08/03

|

12:05

0 نفر لایک کرده اند ...