واقعیتش من این مدلیم که با شوهرم الان بحث کردیم شدیییید
من تو دلم میءم اینجوری نمیشه باید جدابشم
باید برم درخواست طلاق بدم
من دیگه دوسش ندارم
از سگ کمترم اگه باز باهاش حرف بزنم یا بوسش کنم
این تادوروز اینجوری میگذره
بعد اون شوهرم کافیه از سرکاربیاد یه لبخند بهم بزنه
مثه ببخشید کسخلا خر میشم میخندم بهش
اونم میاد اشتی
بعد میگم چجور دلم اومد اون چیزا بیاد تو فکرم