فردا باید برم خوابگاه ولی حقیقتا رفتنم نمیاد 😢
رشتمو دوست دارما، ولی در حالت کللی چون برادرم جدا از ماست تازه داشتم به نبود اون عادت میکردم الان دوری از پدرومادرمم اضافه شده 😕💔
از یه طرفم استرس سختی رشتمو دارم
قبل کنکور فک میکردم کنکور سخته
الان میبینم حتی قبول شدن و دانشگاه رفتن هم سخته 😭
چ رشته ای قبول شدی عزیزم؟ چند ساعت از شهرت فاصله داری؟
چه رشته ای عزیزم؟
میفهمم چی میگی ولی اینها مراحل رشد طبیعی و مراحل زندگی یک فرد بالغ و مستقل هست. من خودم لیسانسم قزوین بودم با اینکه تهران زندگی میکردم. الانم که کلا مهاجرت کردم و به کل دیگه نیستم ایران
سخته ولی پخته میشی و مستقل اگر قراردباشه همیشه پیش هم باشیم رشد و پیشرفتی وجود نخواهد داشت. مگه میشه به یه بچه ۷ ساله گفت نرو مدرسه بمون پیش مامان بابات؟ نه. بچه تو اون سن میفهمه نصف روز رو باید تنها روی پای خودش در جامعه دیگه ای غیر از خانواده باشه، رشد همینجوری اتفاق میوفته تا بزرگسالی که دیگه از ۱۸ سالگی به بعده.
نترس از پس همه چی برمیای. سخت هست ها. ولی بعدش خودت میبینی یکی دیگه شدی
موفق باشی
قربانت. وسایل کامل ببر خوابگاه
دوست پیدا کردن خییییییییلی خوبه و خیلی بهت خوش میگذره ولی عجله نکن که فقط واسه تنها نبودن با هر کسی دوست شی. مواظب مدارک شناسایی، کارت پول و پول های نقدت باشه. اصلا طلا نبر.
با هم اتاقی هات دوست باش ولی واسه انجام کارا از همون اولللل قانون بذارین.
ملحفه و رو بالشی و اینا یادت نره
