مادربزرگ من خدارحمتش کنه به جومونگ میگفت جونگوز😂به پسته میگفت فِسه😆به گوگوش میگفت گوزگوز😂به پلاستیک میگفت مِناستیک😆عموپورنگم خیلی دوسش داشت وعاشق چیپس وماکارونی بود😊
مامان بزرگم حرف نمی‌زد فقط میگوزید
به پیتزا میگه پیپزا ، به سرطان میگه سالاطان 😂 خدا حفظش کنه
چه تاپیک خوبی
مادر بزرگ دوستم به اسنپ میگفت عصمت به همت میگفت عمت
اومده بود پیش ما میگفت با عصمت از عمت اومدیم
مادر زن عموم اسمش کلثوم بود صدا میزد ک*و خانوم
عاشق پفک بود به نوشابه میگفت گاندی
میگفت روزه هستم بعد من میرفتم بیرون از اتاق یواشکی غذاشو میخورد سینی هم پرت میکرد وسط اتاق که مثلا مال اون نیست ونخورده وکسی نفهمیده
ب برانکارد میگه بُرَنکا
اون بکی ب تبریز میگه تربیز ب بشقاب میگه بشخاب
من دوتا پسرم دارم اسماشون شبیه ب هم هست هردو رو با ی اسم صدا میکنه اوففف زیادن یادم بیاد میگم
ولی خیلی خوبن خداحفظشون کنه
من خاله م میرفت کافی نت
مادر بزرگم میگفت دخترم رفته کابینت
این حرف مال سال‌هایش که ابتدایی بودیم و معنیشو متوجه نمی‌شدیم.مادر بزرگم میگفت (واییییییییییی دختر نرید خونه مردم لنگ بالاتون میکنن).البته به زبون لری خودش.حالا معنیشو کی متوجه میشه ؟
مادبزرگ مامانم ب پیتزا مگفت پیستا
مادبزرگ خودم ب سوسیس میگه توسیس
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
48 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
52 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
