سلام خانما ، دیشب تو راه خونه بودیم از قبلش شوهرم سر ی موضوعی عصابش خورد بود ، بعد بچم صندلی پشتی رو با خوراکیش کثیف کرد منم گفتم نگه دار ی لحظه تمیزش کنم نگه داشت هی گفت بسته زود باش منم داشتم تند تند تمیز میکردم تا بچه هام لباسشون کثیف نشه چون صندلی رو کثیف کرده بودن ، آخر سر اومدم با آب دست خودمم بشورم یهو هر چی از دهنش دراومد بهم گفت دستشو مشت کرد گفت بکوبم تو دهنت پر خون بشه الاغ احمق باید همیشه ثابت کنی الاغی ، خانما خدا شاهده تمیزکاری من دو سه دقیقه بیشتر طول نکشید 😭😭😭😭 از صبح کارم گریس بغض داره خفم میکنه ای کاش بچه نداشتم ، دلم لک زده واسه اتاق کوچیک خودم تو خونه پدرم آخخخخخ چی میشد زمان برمیگشت به عقب ، بخدا هیچوقت این راهو انتخاب نمیکردم من تو این زندگی کوفتی موهام سفید شد روانی شدم