2777
2789

بزارین خلاصه بگم ماجرارو

من ازش خوشم اومد و بهش گفتم و اونم قبول کرد و با هم بودیم چند وقت ولی اهل رابطه نبودیم جفتمون و سنمونم ۲۰ هست ک من ب مادر و پدرم گفتم و مادر و پدرم مخالفت شدید داشتن و من چند بار خیلی بدم دعوا افتادن از اون طرف داداشم میگفت بزار بزرگتر شین بعد تصمیم بگیرین

ما این بینا بین خیلی کاتم کردیم سر این موضوع یا موضوع های دیگ و الان اومدم قشنگ کات کنیم چون واقعا دیگ نشدنی بود رسیدن من ب اون و اون ب من انگار چون واقعا مخالفن پدر و مادرم و خلاصه عصبی شد بدجور و گفت حلالت نمیکنم تو گفتی دوست دارم و باید اول ب پدر و مادرت میگفتی بعد من خلاصه خیلی عصبی شد و از همه جا بلاکم کرد و منم داغون شدم

کمکم کنین کاری کنم یا نمیدونم...

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

نمیفهمم چرا بنظرتون هر رابطه ای باید به ازدواج ختم بشه

خب تو که دوسش داشتی و احساسی هستی باهاش دوست میموندی و از کنار هم بودن لذت میبردین

اگه هم منطقی هستی و آینده برات مهمه بهترین کارو کردی هروی زودتر بهتر 

برمیگرده

اصلا بحث برگردوندن نیست 

من ناراحتم چرا این با ناراحتی رفت

من تلاشمو کردم

ولی نشد و قبولم دارم وابسته شده بودیم

خودش یکماه پیشم کات کردیم اومد گفت تو باید با یکی دیگ ازدواج کنی!!

اصلا بحث برگردوندن نیست  من ناراحتم چرا این با ناراحتی رفت من تلاشمو کردم ولی نشد و قبولم دا ...

زود تصمیم نگیر دوست میموندین بلاخره خانواده میدیدن همو خیلی دوستدارین یه کاری میکردن.. 

من تا قبل عاشقی کتفمم نبود طرف بره یا بمونه عاشق شدم قهر ک میکردیم مرگ و میدیدم واقعا سخته من ک دلش ...

اون خودشم کات کرد یبار ب خواست خودش از من حالا من گفتم اینطوری کرد ک گفت حلالت نمیکنم

نمیفهمم چرا بنظرتون هر رابطه ای باید به ازدواج ختم بشه خب تو که دوسش داشتی و احساسی هستی باهاش دوست ...

ما قصدمون ازدواج بود ک نشد حالا اومدم کات کنم ک یدفعه گفت حلالت نمیکنم و کلیم حرف زد

زود تصمیم نگیر دوست میموندین بلاخره خانواده میدیدن همو خیلی دوستدارین یه کاری میکردن.. 

من اینو میگفتم

اون ولی میگفت نه شاید نشه و من پای تو از بین برم و دم بختم و پام نمیموند اینطوری و میگفت بهت یسال وقت میدم راضی کنی خانوادتو 

آخه من تلاشمو میکنم ولی یسال زمان کمیه

بالاخره من باید شغل پیدا کنم و...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز