دقیقا برادرشوهرم و جاریم همینطور.
حالا ما شهر دوریم.
اینها توی همین شهر زندگی میکنند.
خونشون نزدیک هست..
ولی شام و نهار میان اینجا..
دو تا برادر شوهر هام.. با زنشون
انگار غنیمت ميدونند چند وعده غذا اینجا باشند.
من راه دورم. خیلی کم میام. وقتی میام میخوام راحت باشم..
ولی برادرشوهرم صبح از خونشون راه میفته. صبحانه میاد اینجا میخوره..
اون یکی برادر شوهرم و زنش شب اینجا خوابیدن!
حتی حمام هم رفت.
یکی نیست بهشون بگه حمام خونه خودتون برید. شب خونه خودتون بخوابید..!
اصلا راحت نیستم. خونشون نزدیکه. نمیرن شب خونه خودشون. ولی ما شب به سختی میخوابیم. چون همشون میان اینجا!!!