زندگی من خیلی داغون شده یکبار ۴ سال پیش جدا شدم و جلوی چشمم مامان جوونم رو از دس دادم ۴ سال با بدبختی سر کردم و غصه با دعوا و ناراحتی با بابام الانم زن گرفته زنی که ۲۶ سال از خودش کوچیک تره و اوردتش پیش من با اینکه کلی خونه داره و پول حتی دعوامون هم شد یبار سر زنش و بمن هیجی پول نداد منم خونه ای که ارث مادرم بود دادم اجاره برای پول تو جیبی سر همینم دعوا شد چرا دادی الان ی پسری هس برای ازدواج کنم اما شغل در آمد بالایی هنوز نداره خونه و ماشین داره اما شغل در آمد خوبی نه منم موندم ازدواج کنم یا نه اخه این زن با بابام شب میخوابن بغل هم وسط حال من دارم دیوونه میشم چیکار کنم من
متاسفم عزیزم ببین ب نظرم به خاطر این چیزا خودت و بدبخت نکن شاید کیس بهتری برات اومد
سلام اگر اون خواستگار اخلاقش خوبه ، بعد از تحقیق و گفتگو قبول کن همینکه خونه و ماشین داره یک هیچ از بقیه جلوتره
آره برو دنیا دوروزه این روزا کو خواستگار شاید این بره دیگه یکی دیگه نشه
به نظر من ازدواج کردنش چیز بدی نیست
اگه میدونی پسره خوبه شغلش و در آمدش طوری هست که تو زندگی به مشکل نخوری ازدواج کن ولی اگه نیست صبر کن
کسی نیس متاسفانه این شخص رو دوسش دارم اخه …هروز دارم می میرم و زنده میشم این زن که میره تو اشپزخونه مامان من حتی عکس مامانم انداخته بود کنار تو دید نباشه با اینکه ی شهر دیگم خونه داره بابام اول هم اونجا بودن اما اوردتش اینجا دارم روانی میشم
اگه پسرخوبیه باهاش ازدواج کن عزیزم شغل و میشه درست کرد من خودم شوهرم هیچی نداشت جز یه موتورو یه قدری پول پیش خونه ..من طلاهامو فروختم اونم موتورشو فروخت ماشین خرید باهاش تو اسنپ کارمیکرد تا دوسال ...الانم شغلشو عوض کرده یه کار بهتر براش پیدا کردم راضیم خداروشکر اون حل میشه اما مثلا اخلاقش خوب نباشه یا دوسش نداشته باشی با این شرایط ازدواج نکن
دوسش دارم فقط ی خورده توقع داره بابام همه کاری برام بکنه چون میدونه بابام وضعش خوبه منم که با بابام رابطه خوبی ندارم اصلا موندم چه غلطی بکنم تو خونه با ابن زن تحمل ندارم تنها بشینم اتاق حتی همین الان من در بستم تو اتاق خودمو زندانی کردم بابام و زنش نبینم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
34 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
