سلام دوستای گلم من زندگی خیلی مزخرفی دارم شوهرم یه دوره ورشکست شد به پاش موندم چون دوستش داشتم از اونطرفم حامله بودم با همه چی کنار اومدم گفتم به درک درست میشه خدابزرگه شوهرم یه خونه نزدیک خونه مامانم اجاره کرد خلاصه من بچه ام بدنیا اومد ماهی دوماهی میومد میرفت حتی سر زایمانم هم عین مهمون اومد رفت خلاصه سوختم ساختم بچه ام هی وابسته مامانم اینا شد اینقدر بهش محبت کردن خلاصه شوهرم هرچی کار می‌کرد من هیچی از حقوقش سردرنمیاوردم فقط خرجی منو میداد خلاصه گذشت دیگه کم آوردم دخترم بزرگ شده بود پنج سالش بود دیگه نمیشد با خواسته هاش کنار اومد ازاونورم نبود پدر خلاصه یه خونه تو شهری که کار می‌کرد گرفت مارو برد اونجا بازم همون رویه نه حقوقش بمن نشون میده نه چیزی تازه میگه یه زمین خریدم با دوستم شریکی ولی هیچی مدرکی نداره که من مطمئن بشم خیلی از من پنهون میکنه همه چیو اعتراضم کنم داد بیداد میکنه دخترم می‌ترسه دیگه ولش کردم هرچی میگم میگه صبر کن شما باشید چیکارمیکردین بگین بدونم من دارم اشتباه میکنم که میپرسم چیکار میکنی یعنی حقی ندارم دیگه واقعا بریدم از اونورم دخترم لجباز شده خونه مامانم اومدم با دخترم موندم هرروز یه داستان راه میندازه گریه میکنه طفلک مامانم گیر کرده دست ما هی بهش میرسه شوهرم بیفکرم هم میگه بمونید حالا میام دنبالتون خلاصه خیییلی زندگی مزخرفی دارم
منم شوهرم چندبار ورشکست شده ....
شوهرت رو تنها نزار اتفاقات خوبی نمیوفته برات حتی اگر مجبور بشی سنگ ببندی به شکمت
مطمعنی سرش جای دیگه گرم نیست
دلم میخواد ازاین تایپیک اسکرین بگیرم بفرستم براش خودش بهم راه حل بده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
55 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
