دیشب شب اول بود انصافا بچه هایی خوبین ولی من مامانمو میخوام سخته قلبم داره میترکه تمام امیدم تعطیلات پایان نیم سال اوله که ۲۰ روزه برم خونه 😭 به نظرتون انقد برام سخته سال بعد مهمان بگیرم یا نه اولشه که انقد سخت میگذره
یک هفته اول کلا کما میزنی
شهر غریب دلت میخاد بترکه
هیشکیو نمیشناسی و...
بعد یکماه اگ بچهای خوبی باشن دیگ دلت نمیخاد بری خونه
من هنوز دانش آموزم اما بببین ماهایی گه هیچوخ دور از خانواده نبودیم برامون مطمئنا سخته من ی روز بدون مامانم‌میمونم دپرس میشم
حتی خواهرم ی شهری شوهرکرده که فقط دوساعن با ما فاصله داره هروقت میریم میایم گریه میکنه
حالا تو هم ب نکات مثبت فک کن نمیرفتی میموندی پیش مامانت پشت کنکور میموندی بازم اون همه درس میخوندی خوب بود
کلا اگه سخت بگیری سخت میگذره روزا تموم نمیشه سعی کن خودتو سرگرم کنی و کاری کنی بهت خوش بگذره فقط همین
یکی دو ماه اول عادیه منم اوایل خیلی یواشکی گریه میکردم، ولی بعدش خیلی خوش میگذره و خاطراتش تا آخر عمر باهاته، خوش بحالت
منم اینجور بودم گریه میکردم با اینکه هم اتاقیام خیلی دوسم داشتن چون ترم اولیشون من بودم ولی بعد کم کم عادت کردم دلمون براهم تنگ میشد خخ
من خوابگاهی بودم درکت میکنم
من تقریبا تمام کودکیم اژ خانوادم دور بودم و بازم واسم سخته برم خوابگاه مخصوصا نبود خواهرم خیلی اذیتم میکنه
اولشه طبیعیه
به این فکر کن که داری مستقل میشی
قدرتمند شروع کن به ساختن رویاهات
اهدافت رو بنویس و برنامه ریزی کن
قرار نیست تا تهش ور دل مامانت بمونی که :))
به این فکر کن که وارد یه ماجراجویی جدید شدی
امروز جمعه ست خودت رو به یه کافه مهمون کن
تنهایییییییییی خیلی مهمه!
یاد بگیر با خودت عشق کنی وابسته به دیگران نباشی
و شروع کن به ساختن خودت
در قالب یه دختر مستقل و قوی
تو میتونی دختر ؛)
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
