بگو شوهرم خوشش از این کارها نمیاد.
یاد ی بنده خدایی افتادم بزار داستانش رو مختصر بگم.
ی همسایه داریم طبقه پایین شوهرش با یکی از دوستای خانمش بشدت لج افتاده بود و اجازه نمیداد با هم رفت و آمد کنن چند بار زن و شوهر با هم دعوا داشتن سر این قضییه بعد ی مدت شوهره کوتاه اومد وسکوت کرد رفت و آمدها عادی شد حالا فکر میکنی این وسط چه اتفاقی افتاده بود ک شوهره دست از بد بینی ومخالفت رفت و آمد خانمش با دوستش برداشته بود ؟؟؟
شوهره با دوست خانمش صیغه کرده بود برده بودش شمال عکس واستوری گذاشته بودن .زن بدبختش رگ خودش رو زده بود رسوندیمش بیمارستان شوهرش گفت هرچی ب خانمم گفتم اینو نیار تو خونه زندگیمون قبول نکرده حاضر بوده زندگیمون بخاطر رفاقتش خراب کنه منم دیدم همدیگه رو خیلی دوست دارن صیغه ش کردم راحت تر رفت و آمد کنن وبهم نزدیک تر بشن .
نتیجه میگیریم رفیق ودوستمون رو ب خوشبختی وزندگی شخصیمون گره نزنیم.