فقط میدونم پسر خوبی بود
اما بخاطر مامانم ک دوست نداشت اینجور روابطو ولش کردم
اون شبی ک بهش گفتمو هیجوقت یادم نمیره
گریه میکرد ک نرو
گفت بری دیگ عاشق نمیشم
راس میگف هنوزم هیچکی نیس تو زندگیش
و اینکه هروقت مشکلی واسم پیش اومده با اینکه دلشو شکستم از ی داداش دلسوزانه تر جوابمو داده
گاهی فک میکتم این پسر هیچوقت مث بقیه پسرا نبوده و نیست
ی جور دیگه ذات داره
هعی..ولی حیف ک دیگ....