اینایی که دارم میگم تصوراته منه ولی من هنوزم با این سنم واقعی میبینمش
وقتی ۸ ۹ سالم بود یه دختر خبیث ازون ادم کوچولوها تو سرم زندگی میکرد خیلی دختر بدی بود ارایش غلیظ میکرد موهای بلند و بلوندی داشت قد بلند بود نسبت به بقیه کوتوله ها ازون دخترای بددهن و سلیطه بود هروز لباسای جدید میپوشید و بیشتر لباساش قرمز بودن،بیشتر روز باهاش دعوا مبکردم چون اومده بود توی سر من خونه ساخته بود ولی من اینو نمیخواستم و تو تصمیمای من دخالت میکرد بدون اجازه حرف میزد و بهم توهین میکرد منم جوابشو میدادم همیشه(بلند حرف میزدم بقیه میتونستن بشنون)از مغزم میومد بیرون و تو خونمون راه میرفت میتونستم ببینمش راحت و واضح انگار ادم بود و صداشو خیلی خوبو واضح میشنیدم وقتی باهام حرف میزد به سمتش حمله میکردم و میزدمش تا ادم شه خلاصه با هزار سختی از سرم بیرون انداختمشو خوشحال ازین که من برنده شدم و اون با عصبانیت از خونمون به ناکجا اباد رفت و دیگه ندیدمش
الان یه پسر کوتوله عاقل و زرنگ اومده که اصلا از سرم بیرون نمیاد تا ببینمش و بتونم بندازمش بیرون ولی میتونم متوجه شم که عینکیه و موهای لختی داره و...ولی صداشو کاملا واضح و واقعی میشنوم اینم خیلی زیاد اذیتم میکنه ولی نه به اندازه اون دختر اولیهی جیغ جیغو.بهم دستور میده چیکار کنم چیکار نکنم و من بدون تردید انجام میدم ولی خیلییی کم باهاش مخالفم وقتی مخالفت میکنم دعوا میکنیم و خیلی اذیتم میکنه تو حالت عادیم اذیتم میکنه. میدونم غیر عادیم ولی فکر میکنید چه بیماریی دارم؟