از لحظه ای که پا گذاشتین تو خونتون بگین ، چه حسی داشتین ، ب جز خستگی ؟
اگر روزی از خاورمیانه پرسیدند بگو خاکی بود که افغانش به ایران میگریخت ایرانی اش به ترکیه ، ترکش به سرزمین سبز ها و بور ها ....که رفتن های ما هجرت نبود گریز بود ، سفر نکردیم کوچانده شدیم ، بگو از مرگ به آوارگی پناهنده شدیم.از خفت به بی وطنی!
اگر روزی از خاورمیانه پرسیدند بگو خاکی بود که افغانش به ایران میگریخت ایرانی اش به ترکیه ، ترکش به سرزمین سبز ها و بور ها ....که رفتن های ما هجرت نبود گریز بود ، سفر نکردیم کوچانده شدیم ، بگو از مرگ به آوارگی پناهنده شدیم.از خفت به بی وطنی!
عروسیم مشهد بود که شهر همسرمه خودمون ساکن تهرانیم واسه همین نرفتیم خونه خودمون رفتیم خونه پدر و م ...
دقیقا منم همیشه نگران اون شنیون بازکردن بعد اون همه خستگیم 😬
اگر روزی از خاورمیانه پرسیدند بگو خاکی بود که افغانش به ایران میگریخت ایرانی اش به ترکیه ، ترکش به سرزمین سبز ها و بور ها ....که رفتن های ما هجرت نبود گریز بود ، سفر نکردیم کوچانده شدیم ، بگو از مرگ به آوارگی پناهنده شدیم.از خفت به بی وطنی!
تازه به حموم بعدشم فک کن آدم خوابالود باید بره حموم😭
منکه خسته بشم قشنگ میفتم چشامم نمیتونم باز نگه دارم حتی بنظرم شب عروسیم با شنیون و ارایش خوابم ببره😬
اگر روزی از خاورمیانه پرسیدند بگو خاکی بود که افغانش به ایران میگریخت ایرانی اش به ترکیه ، ترکش به سرزمین سبز ها و بور ها ....که رفتن های ما هجرت نبود گریز بود ، سفر نکردیم کوچانده شدیم ، بگو از مرگ به آوارگی پناهنده شدیم.از خفت به بی وطنی!