پسرم به شدت وابسته به خانواده شوهرمه میره اونجا دیگه نمیاد خونه

بزار آنقدر وایسه خونشووون که سیر بشه حساسیت نشون نده جای بدی نیس خونه مادربزرگشه بزار دلتنگت بشه بیاد پیشت

خوب خانواده اصلا نباید جلو بچه بحث کنن 

بعد اگر بچه با پدر و مادر مادری صمیمی بشه حکمش همونه؟

برادرزاده های منم خیلی خونمون بودن مدرسه که رفتن خیلی کم میبینمشون هفته ای یک بار 

سخت نگیر بچه هر چقدر بهش برسن آخرش شما رو به عنوان پدر و مادرش می‌شناسه 

چند سالشه

از تربیت شوهرت ناراحتی؟ 

کلا نمیدونم خانواده عروس چه پدر کشتگی با خانواده شوهر دارن

خدا رو شکر ما عروسمون ازین فکرهای سمی نداره و رابطمون خیلی خوبه بچه هاش هم همیشه پیشمونن انشالله که خدا یه عروس خوب بهتون بده

قراره بخورن بچتو! 

بچه رو قاطی مساعل خودت نکن 

بچه همونا تو خونه توعه

باز هم همونه 

من خودم اجازه نمیدم بچه ام زیاد جایی بره 

براش برنامه ریزی دارم

چون روش تربیت دوگانه میشه و خیلی چیزهای دیگه 

که چون تاپیک من نیست زیاد نمیشه توضیح داد

نزاربچت بمونه 

من الان دخترم وازبچگی میبردن

الان شده دشمنم 

مارتوآستینم پرورش میدم 

هرچی بشه هرمحبتی ام بکنم بازم اونارومیخوادگزار‌ش میده حرفای منوبه عمه هاش

چرا اینقدر عروسا از خانواده همسرشون غول میسازن چشم دیدنشون رو ندارن

بحث آموزش بچه ها چی میشه؟؟؟

مادر بزرگ و پدربزرگ که حوصله ندارند به بچه آموزش بدن 

کاری به تاپیکت ندارم ولی برام سواله واقعا ذهنم درگیره

چرا اکثریت دلشون نمیخواد بچه بره پیش عمه و خانواده پدری ولی اگه کشیده بشه سمت خانواده مادری،مادره خوشحال میشه؟

مثلا زنداداشم بچشو نمیزارع پیشمون🫥چندبار داداشم به شوخی گفته بچم میاد بغلت میخوابه زنداداشم همونجا دادوبیداد کرده که نه...

اما هزاربار گفته بچم بزرگشه بریم بیرون میزارمش جای مامانم و...🫥

خراب نکنید تجربه های شیرین بچهاتون رو منم بچه بودم میموندم خونه بابا بزرگم بهترین روزامو داشتم اون موقع ولی الان در حد دو سه ساعت نهایتا ی عصر تا شب

چند سالشه

باهش حرف برن احساستو کودکانه  بهش بگو

بگو دلم بر ات میشه

بگو مگه من مامانت نیستم

بگو من شبا بدون پسرم نمیخابم

باهش زیاد حرف بزن

عزیزم من نگفتم زن داداشم عروس بدیه . فقط گفتم از اینکه بچه هاش باما باشن  زیاد خوشش نمیاد.