سلام خانما امیدوارم حال همتون خوب باشه
من یک مشکلی که دارم ومیخوام از تجربه شما عزیزان استفاده کنم واونم اینه که مادرِ من خیلی به من وابستع هست ومن نمیتونم کاری کنم هروز اسرار داره که برم خونشون من تازه عروسی کردم ولی لذت خونه خودمو نمیتونم بچشم اولاش شوهرم هیچی نمیگفت ولی اونم دیگه صداش در اومده چیزی جلو اونا نمیگه ولی به خودم میگه مادرت نمیزاره تو خونه بشنیم هروز اونجایم راحتی ندارم و.... لطفا اگه راهکاری مد نظرتونه ارائه بدین 🙏
وقتی شوهرت نیست یه سر بزن و برگرد!
تا اخر عمر میتونی لذت خونه خودتو بچشی
خب نرو بگو کار دارم یروز مشخص کن بگو فلان روز میایم
خوشبحالت کااااش مادر منم هرروز میگفت بیا اینجا،شوهرمم مشکلی نداره،الانم هفته ای سه بار میرم،ولی خب اخلاق آدما باهم فرق داره. خونه هاتون به هم دوره یا نزدیک؟؟
خوبه که..فعلا تا بچه نداری میگه بیا بعد که بچه اومد دیگه از دست سرو صدای بچه هرروز نمیگه بیا😁منم زیاد میرم خونه مادرم شوهرمم میاد اونجام راحتیم..خدا همه پدر و مادرا حفظ کنه
من اگه یه روز نرم خونه مامانم مثل مرغ پر کنده ام خوبه که عصری برو بیا شب
در طول ساعتی که همسرتون نیستن یه سر بزنید و برگردید
بعد همین رو یک روز در میون کنید
هفته ای یکی دو بار هم با همسرتون برید
از الان قانون و نظم بده ب زندگيت
من مادرم از اول همين بود و الان كه مادربزرگم پير شده رسماً ديگه ما مادرمون و تو خونه نميبينيم تا قبل از اينكه بچه دار شي محترمانه و با قاطعيت اين توقع مادرت و كم كن چون بدجوري به زندگيت اسيب ميزنه و باعث ايجاد تنفر شوهرت از خونوادت ميشه
هرچیزی جای خودش رو داره.پدر و مادر عزیزن و رسیدن بهشون واجب ولی دیگه زندگی خودتو که نباید مختل بشه.با مادرت صحبت کن بگو دوسداریم هر روز بهت سر بزنیم ولی به خونه و کارهای خونمم باید برسم.کم کم کمش کن.همسرتم حق داره برعکسم باشه صدای ما خانوما در میاد دیگه.مادرتونم باید درک کنه دیگه مستقل شدین
