2777
2789

خانواده الکس دعوتم کردن برای یک عید شکرگذاری زودتر از موعد و من پذیرفتم. خانواده‌ی مادریش بودن، خاله و دایی، پدربزرگ و مادر بزرگ ۹۰ و خورده‌ای ساله‌اش و خواهرش و همسرش و نوزادشان. تو این چندسالی که تو غربت زندگی کردم طبیعتا هیچ جمع خانوادگی نبود که بتونم جزئی ازش باشم، کامیونیتی من محدود بود به دانشجوهای ایرانی و پروفسورها و دوستای خارجیم. ولی هیچوقت در هیچیک از مناسبت ها در یک جمع خانوادگی کامل، به اون صورت که در ایران داریم نبودم. دینامیک بینشون محترمانه و در عین حال صمیمی بود. آدمای شاد و سرحال، پر از میل به زندگی، سهلگیر و بی‌تعارف...عاشق بیس‌بال بودن همگی که کسل‌کننده‌ترین ورزش جهانه! و من خیلی نمیتونم جزئی از مکالماتشون درباره ورزش باشم ولی چیزی که مهمه اینه که چقدر الکس رو مهربان و ملاحظه‌کار یافتم در روابطش با تک تک افراد خانواده. شوخ، قابل اطمینان، با جنبه و مهرورز. لحظه‌ای از من غافل نمیشد، وقتی جای نشستنم رو عوض میکردم به من میپیوست...حواسش بود که بهم خوش بگذره و بسیار احترام‌آمیز بود رفتارش. برای من اما با بودن دز جمع اون ریشه‌های مذهبی و سنتی دوران گذشته خودش رو نشون میده، حتی خجالت میکشیدم خیلی بهش نگاه کنم و انگار تظاهر میکردم که خبری نیست و we are not in love. ناراحتم که هم امشب و هم در مهمانی دپارتمان دیشب بهش کم‌توجه بوده‌ام. وقتایی که تجربه‌ی زیستن در سایه حکومت مذهبی برمن غلبه میکنه، الکس میگه bi mollas یعنی بدون ملّا! یا وقتایی که معذب هستم یادم میاره که "بی تعارف"!

My lovely white boy! 

این روزها داره برای phd تصمیم میگیره و با اینکه میتونه دانشگاه‌های خیلی خوبی اپلای کنه انتخابهاش رو محدود کرده به دانشگاههایی که به محل زندگی من نزدیکه... و این فداکاری کمی نیست. 

رویاپردازی هاش در مورد آینده و اینکه داره پولهاش رو سیو میکنه که بتونه زندگی بسازه خیلی برام ارزشمنده... اشتهای زائد الوصفی به زندگی (و همچنین غذا) داره برخلاف همسر سابقم. 

بیماری درمان‌ناپذیر و طلاق و این حقیقت که از خاورمیانه مهاجرت کردم و مشکلات فنی و روحی زیادی رو حمل میکنم دقیقه‌ای سد راه دوست داشتنش و اراده‌اش برای رابطه نبوده!

خودش رو خیلی خوش‌شانس میدونه که منو پیدا کرده، آیا واقعا این مرد، که بدون اغراق و حتی متواضعانه وصفش کردم مال من خواهد بود؟ آیا پس از تمام رنجهایی که متحمل شدم بالاخره به آرامش میرسم؟

الکس حتی با اینکه میدونه مادر مذهبی من ازش خوشش نمیاد ولی مشتاق اینه که نظرش عوض شه و بتونه با مادرم در ارتباط باشه. پسرک متواضع من!


خواستم این خاطره رو ثبت کنم و به یادگار بمونه محاسنی که امشب در او دیدم. و شاید این داستان بتونه حال خوب کن باشه برای نی نی سایتی ها🌷

"آخ چه میشد که بال‌هایی داشتم تا از زمین بلند میشدم و در پی خورشید درون فروغی جاودانه جست میزدم"      فاوست-گوته

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

حقیقت تلخی تو نوشته ات هست. تلخی جغرافیایی که توش به دنیا اومدیم، باورهایی که هرچقدر تلاش میکنیم ازشون رها بشیم باز بر ما سیطره دارن...

ای میهن، ای انبوه اندوهان دیرین / ای چون دل من، ای خموش گریه آگین/ در پرده های اشک پنهان، کرده بالین/ ای میهن، ای داد/ از آشیانت بوی خون می‌آورد باد...
امشب رفتي تنكزگيوينگ ؟؟؟؟يه يه ماهي زود رفتي كه !!!!!! 

تنکزگیوینگ آمریکا نوامبره، نه اینجا.  اینجا هفته دیگه است. اینا زود گرفتن:)

"آخ چه میشد که بال‌هایی داشتم تا از زمین بلند میشدم و در پی خورشید درون فروغی جاودانه جست میزدم"      فاوست-گوته
حقیقت تلخی تو نوشته ات هست. تلخی جغرافیایی که توش به دنیا اومدیم، باورهایی که هرچقدر تلاش میکنیم ازش ...

بله دقیقا. نتونستم بیشتر بسطش بدم، ولی در این رابطه متوجه شدم ba molla ها زیستن چقدر مخرب بودن

"آخ چه میشد که بال‌هایی داشتم تا از زمین بلند میشدم و در پی خورشید درون فروغی جاودانه جست میزدم"      فاوست-گوته
تنکزگیوینگ آمریکا نوامبره، نه اینجا.  اینجا هفته دیگه است. اینا زود گرفتن:)

اخه تنكزگيوينك يه جشن صد درصد امريكاييه نميدونستم جاهاي ديگه ام مهمه ؟؟ اصلا تاريخچه اش به خاطر برداشت محصول به كمك سرخپوستا بوده اونم ماه ديگه اس 

اخه تنكزگيوينك يه جشن صد درصد امريكاييه نميدونستم جاهاي ديگه ام مهمه ؟؟ اصلا تاريخچه اش به خاطر بردا ...

آره اونجا همین تاریخچه رو داره. اینجا هم ی ربطی به سرخپوستان داره. وقتی که غربی ها با سرخپوستان معامله کردن بطور صلح‌آمیز و بر سر یک سفره نشستن.

https://www.timeanddate.com/holidays/canada/thanksgiving-day

"آخ چه میشد که بال‌هایی داشتم تا از زمین بلند میشدم و در پی خورشید درون فروغی جاودانه جست میزدم"      فاوست-گوته
خیلی دوست دارم بدونم اون مادربزرگ های ۹۰ ساله امیدشون به چیه ما تو ۴۰ سالگی آرزوهامون تموم شده و آرز ...

دقیقا... تو این سن از همه شیک‌پوش تر بودن، سفر زیاد میرن و البته هیچ استرسی نداشتن در بیشتر عمرشون، خانواده گرمی دورشونه و فقط دارن از حال الانشون لذت می‌برند! این مشاهدات من بود.

و البته اون یکی مادربزرگش در سن ۸۸ سالگی دوست پسر جدید داره، خاله ۶۰ ساله اش تو رابطه است و مادر من حتی نمیتونه تصور کنه که دوباره بعد پدرم ازدواج کنه و زندگی بسازه😞

"آخ چه میشد که بال‌هایی داشتم تا از زمین بلند میشدم و در پی خورشید درون فروغی جاودانه جست میزدم"      فاوست-گوته
آره اونجا همین تاریخچه رو داره. اینجا هم ی ربطی به سرخپوستان داره. وقتی که غربی ها با سرخپوستان معام ...

پس این همه سرخ پوستی رو که تو کلیسا ها و مدارس جنازه ااشون در میاد رو کی کشته؟

یا سرخ پوستهایی که با دادن پتو الوده به بیماری تیفوس کشتن؟؟؟

حتما ایرانی هایی هم که اونها با درست کردن قحطی مصنوعی کشتن تقصیر ایرانی ها بودا که مردن 🤣

❤❤❤

قلب زیبایی دارید 

اما دنیا رو درست متوجه نشدید

اگر خدا دین رو فرستاده برای اینه که زندگی بهتری داشته باشیم

نه اینکه بخوایم سخت باشه این زندگی

شما وقتی از خدا فاصله بگیری زندگی بهتری نخواهی داشت

فقط اون چیزهایی که در گذشته به خدا پیوند داده می شدی قطع شده

دین و خدا رو نباید از آدمهای مذهبی گرفت 

چون خود اونها پر از ایراد هستند و رفتار و کارهای اونها شاید حرف خدا نباشه

شما اگر خدای واقعی رو پیدا کنی در قلبت 

زیباترین خواهی یافت 

مدعیان رفاقت ، هر کدام تا نقطه ای همراهند ...
عده ای تا مرز منفعت ...
عده ای تا مرز مال ...
عده ای تا مرز جان ...
عده ای تا مرز آبرو ...
و همگان تا مرز این جهان ...
و تنها خداست که همواره می ماند ...

وقتی که در بیابان تنهاییم فقط خداست که با ماست

وقتی که می میریم هیچ‌کسی نمیتواند کمکی به ما بکند جز خدا

زندگی دنیا به چشم بر هم زدنی خواهد گذشت

آیا لحظه ی ملاقات با پروردگار دلیلی برای دوری از او خواهیم یافت؟

دقیقا می فهمم چی میگی

من زمانی که از ایران خارج شدم فکر می کردم دیگه یه شبه از تمام اون کابوس خاورمیانه ای خلاص میشم

ولی وقتی می ری تازه می فهمی ۲۶ سال زندگی کردن تحت سیطره یه فرهنگ متحجرانه چقدر رو ذهنت تاثیر گذاشته و چقدر هنوز باید هر روز باهاش تو ذهنت بجنگی

مثل ptsd میمونه

I would rather have questions that can't be answered than answers that can't be questioned!

انشالله که خوشبخت بشی ولی حال بد شما مربوط به مشکلات زندگیته نه زندگی در حکومت ملاها

 اللهم عجل لولیک الفرج🤲🤲    .سید محمدرضا ومهنا سادات عشقای مامان دوستتون دارم😘   دوستان گرامی همه باهم هوای  آب رو داشته باشیم 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز