سلام بچه ها من دیگه واقعا تحمل هیچی رو ندارم
من از بچگی سختی کشیدم نوجوونی پر از درد بعدش جوونی پر از درد و رنج همیشه آرامش برام یه حسرت بود خیلی تو این راه از خدا کمک خواستم ولی قسمت نشد نمیدونم شایدم کمک خدا تو راهه و خیلی زود نصیب زندگیم میشه
من خیلی خسته ام دلم میخواد فقط و فقط تو بغل یه غریبه ی مهربون گریه کنم لطفا نپرسید چی شده مرور زندگیم فقط درد و رنجمو بیشتر میکنه